samira3242
پسندها
895

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من باید برم دانشگاه بهش زنگ میزنم توی راه.امود هواشو داشته باشیا.قربونت برم
    سلام عجیجم نمیدونم.منم یهویی فهمیدم.مثل اینکه یه سوئ تفاهم بین مامی و خاله فرنازه منم میگیرم در دسترس نیست.مامی بره منم میره آجی
    سلام دوست عزیز بر حسب وظیفه.منم از پستاتون استفاده می کنم خواستم یه جوری تشکر کرده باشم.:redface:
    پس رنگ فونتتو هم عوض کن
    من همش تورو با منیره اشتباه میگیرم


    فدات عزیزم
    البته ببخشید که فضولی کردما
    می خوای توی امضات به جای اون لینک قدیمی نظر سنجی های لوگو رو بذای؟


    1000تا کار دارم با هم انجام میدم
    از دستم در رفته بود
    شرمنده

    باشه عزیزم
    باشه کاری باهاش ندارم
    مگه شوما چند سالتونه ؟ :O
    سلام خواهر بزرگه :D
    خوبی ؟
    خوووبی ؟ چه خبرااا ؟ چیکارا میکنی ؟

    من مدت زیادی نمتونم بمونم،‌اگه یهو رفتم ببخشین :gol:
    سمیرا با یه برنامه استخر توی این هفته موافقی؟؟؟؟؟
    سلام دخترخاله خوبی؟؟؟ قربونت برم، من فقط انجام وظیفه میکنم
    زندگی بد نیست، فقط این هفته خیلی کار دارم و اوایل هفته دیگه

    خودت خوبی؟


    برای نزدیک شدن به تو به کلمه ها احتیاجی ندارم و منت جاده ها را نمی کشم... می دانم اگر دستهایم خالی از دانه های اشک و تسبیح هم باشد به حرف هایم گوش می دهی و مرا از نیایش محروم نمی کنی ...
    آنقدر ابرها را می شمارم تا به مرزهای مقدس گریه برسم ...
    آنقدر تو را صدا می کنم تا دروازه های ملکوت به رویم باز شوند ...
    بی تو قدم زدن در زیر باران زیبا نیست ...
    بی تو آسمان را باید مچاله کرد و دور انداخت !
    بی تو قطار ها در شب گم می شوند و به ایستگاه صبح نمی رسند ...
    .
    .
    .
    بی تو هیچ کسی عاشق نمی شود ...!


    خستگی هایم را با خدا قسمت کرده ام ...

    خدا قبول کرده است، سهم بزرگتری از خستگی هایم را برای خودش بردارد !

    چون من کوچکترم،کمترش برای من باشد !

    درد هایم هم همینطور ...

    به خدا گفتم که من کوچکم و ضعیف

    و خواستم درد ها و خستگی هایم را، همه اش را بدهم برای خدا باشد !

    خدا قبول نکرد ...

    گفت آدم زنده ی بی درد وجود ندارد !

    اگر بخواهی،

    درد ها و همه ی خستگی هایت را،با زندگی ات ازت می گیرم !

    همه را با هم ...

    من قبول نکردم ...

    سهمی از درد ها و سهمی ازخستگی هایم و همه ی زندگی ام را نگه داشتم ...

    .

    .

    .
    نفس می کشم و خدا هم هست ...!


    از نور آموختم ؛

    كه سكوت كنم ...

    و از سكوت ؛

    كه پذيرا باشم ...

    راهی طولانی در پيش است ...!
    سلام نوه گلم
    ايشالا تو هم هميشه زنده و شاد وباشي
    و به قول حافظ ايشالا زنده باشي.. گرد و قلمبه باشي... البته اگه حافظم ياري كنه!!
    [IMG]
    دارم می نویسم عزیزم
    نمی دونم چی بنویسم
    هی می نویسم هی پاک می کنم

    آره عزیزم
    چطور؟
    وووااای آجی جونم مرسی قلبونت برم.روز تو هم مبارک
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا