خواستیم عرض و ادبی کردی باشیم
خدمته داداشه عزیزموووووون
راستی یه چند تا غزل یا شعره توپه توپه واسه اماز مان میخوام
که هم حرف دل باشه وهمم ساده و قابل فهم برا همه
اگه تونستی برام پیدا کن
مهندس خصوصی بزار واسم
غنچه با دل گرفته گفت
زندگي لب زخنده بستن است
گوشه اي درون خود نشستن است
گل بخنده گفت
زندگي شكفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوي غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش مي رسد
تو چه فكر مي كني
راستي كداميك درست گفته اند
من كه فكر مي كنم
گل به راز زندگي اشاره كرده است
هر چه باشد او گل است
گل يكي دو پيرهن بيشتر ز غنچه پاره كرده است
در آن دقايق پر اضطراب پر تشويش
رها ز شاخه بر امواج بادها مي رفت
به رودها پيوست
و روي رود روان رفت برگ
مرگ انديش
به رود زمزمه گر گوش كن كه مي خواند
سرود رفتن و رفتن و برنگشتنها
ممنونم تا حدی قبول دارید
حوصله ی بحث ندارم
اگر یادتون باشه من اون اوله پیامم زده بودم زود داغ نکن و قضاوت نکن
حالا هم هرچیییییییییییی گفته بودم پس میگیرم
من اومدم به حساب خودم روشنتون کنم که...
همه ی حرفامو بریزید دور
اصلا صلاح مملکت خویش خسروان دانند
یاعلی
با ارزوی موفقیت
ميدوني چرا نشناختم؟
من كه اولين بارم بود ميرفتم ولي يكي از سابقه داراي مناطق خاكاي رمل رو ميريخت رو سر خودش و ميپاشيد رو اتوبوس داد ميزد ميگفت:
"بچه ها ديديد چه خاكي بر سرمون شد...تا دم در اومديم ولي رامون ندادن..."
بعدشم بدون اينكه از اتوبوسا پياده شيم از همون راهي كه اومده بوديم برگشتيم...
سلام فاطمه خانوم
چرا با خاک یکسانت کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بابا ما چی کار کردیم مگر؟؟؟؟؟؟؟؟
جا شوما خالی بد نبود
ولی خیییییییییلی دوست داشتم یه زیارت مولا برم اما نشد یعنی اجازه نداد مولا
سلام عزيزم ... يه خورده دير اومدي منو آرش از ساعت 7 بعدازظهر تا حالا گفتگو خصوصي داشتيم كه جات خيلي خالي بود من دارم ميرم ولي بعدا حتما در خدمتت هستم .
لام
نه من اصلا ادمه خوبی نیستم
شوما خودتون خوب و بزرگوارید منم مثه خودتون میبینید
راستی
مقصود تویی.کعبه و بت خانه بهانه است
فرقی نداره خوب حالا خواهر جونمید