melodi753
پسندها
121

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • و این عنوان
    زود بيا


    وای این همه نوشتی
    مرسی

    کاش الان بودی
    شاید سر کلاس باشی
    و این عنوان
    كجايي ؟


    اون موقع توی بیمارستان بودم
    و الان توی باشگاه چشم انتظار سبز شدن چراغتم





    کاش میدونستم کجایی
    عنوان
    چشم به راهم



    ممنون گلم که این همه بهم لطف داری
    ولی انگار منم به همین درد دچار شدم
    آخه حالا شما نیستی
    عنوان یکی دیگه :
    خوشحالم كه بهتري


    خب به لطف خدا
    و محبت شما دوستای گلم خوب شدم
    ممونم
    عنوان یکی دیگه :
    خوشحالم


    خب منم خوشحالم که دوباره میتونم بیام باشگاه
    ولی کاش میومدی
    و عنوان یکی دیگه
    زود بيا

    با اینکه دیر اومدم
    ولی خب حالا هستم
    بیا این صندوقتو خالی کن
    بیا دیگه
    حالا که صندوقت پر شده
    همینجا واست مینوسم

    این عنوان یکی از پیامهات
    نيومدي كه؟

    خب حالا من هی میام
    هی میرم
    پس تو کجایی !!!!!!!!!!!


    حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود ... تا باز به آغاز می رسم !

    می میرم ، دوباره زنده ام می کند ...

    ایمان می آورم ، می جنگم ، می میرم !

    می نویسم ، خط می زنم ...

    خط خوردگی هایم را حفظم ، می نویسم !

    فریاد می زنم ، می گریزم ، می گریزانم ...

    ضجه می زنم که بازگرد، باز طغیان می کنم !

    خدا می سازم ، توبه می کنم ، سجده می کنم ...

    در سجده به مامنم کافر می شوم ، بی خدا می شوم ...

    .

    .

    .

    از این همه تکرار حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود تا به آغاز می رسم ...!


    ستاره


    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    .

    .

    .

    خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اكسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را ...
    طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم...نمي‌دانستيم‌ كه‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها...نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است! معجونِ‌ انسان‌ شدن...گمش‌ كرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد! بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شكايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌

    و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اكسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، «صبر» بود...

    ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست!

    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنكه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم...
    شانه‌هايمان‌ درد مي‌كند، اندوه‌هاي‌ كوچكمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ كشيم،ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست...
    سلام ملودی جونم:heart:

    مسافرت بودم. خوبی عزیزم؟

    خیلی متنای نازی بودن یه دنیا ممنون:gol:
    راستی یه عذرخواهی بزرگ هم بهت بدهکارم که اگه هم منو بخاطرش نبخشی باز بهتون حق میدم ... میدونی من بهت در مورد ازدواجم دروغ گفتم ... همش از یه شوخی شروع شد ... کاش زودتر میگفتم ... کاش قبلا میگفتم تا الان تا این حد شرمسارت نباشم...
    بعد این اتفاقی که واسم افتاد با اینکه شما و بقیه دوستای خوبم رو دچار نگرانی کردم ولی شما با مهر و محبت بی حد خودتون منو شرمنده خودتون کردید ... میدونم با هیچ چیز و هیچ کاری نمیتونم لطفت رو جبران کنم ... پس با تمام وجود میگم ممنونم...کاش لیاقت این همه لطف رو داشتم...
    من دیگه نمیتونم به باشگاه بیام.... واسم دعا کن که یا خوب بشم یا زودتر راحت بشم... خیلی خسته شدم.... خیلی......
    مهسا اگه تونستی حلالم کن ... این آخرین خواهشمه ........

    به خدا میسپارمت ...
    خوشبختی و موفقیتت رو هم توی درس ، هم توی زندگی از خدا خواهانم .........


    لطفا کلیک کنید
    مهسای عزیز سلام
    میدونم باعث نگرانیت شدم
    از روی عمد نبود ولی باز عذرخواهی منو بپذیر
    معنی این جمله که میگه ( بهترین نعمت ، داشتن دوست خوبه ) واسم معنیش پرمعنا تر و زیباتر شد وقتی دوست خوبی مثل شما وارد زندگیم شد ...
    خیلی از درد دلهامو بهت گفتم ... چون دل مهربونی داری و حرف زدن با تو منو خیلی آروم میکرد ....
    من آدم احساسی هستم و تو خیلی خوب احساسمو میفهمی و درک میکنی ... امیدوارم دوست خوبی واست بوده باشم...
    قلبهای کوچک چشم انتظار قلبهای بزرگ هستند
    مؤسسه خيريه

    آره ديگه بايد فردا حتما برم البته اگه راهم بدن
    راستي سلامتو به مجيد رسوندم اونم سلام رسوند گفت حالش خوبه نگران نباش زود مياد باشگاه
    از تو سايت دانشگاهتون نگاه كن
    پس زودتر يه اقدامي كن
    من راستش حوصلم نگرفت
    حتي نرفتم نمره هاي ترم گذشتمو ببينم چند شدم اما ميدونم قبولم
    مرسي
    خب خداروشكر
    واي مهسا من هنوز براي اين ترممو ثبت نام نكردم اصلا نمي دونم چه خبر ،الان يه ماهي ميشه نرفتم اصلا دانشگاه
    خدا بدادم برسه


    نقطه ای در دوردست فقط یک نقطه است ...

    نزدیک تر که بیاید شکل می گیرد ...

    او یک انسان است !

    به تو که می رسد ... قلب طپشی عاشقانه دارد !

    دوباره می رود بسوی نقطه شدن ...

    او یک خاطره است ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا