@ RESPINA @ Sep 21, 2009 عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست؟ تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست؟ تو به دلریختگان چشم نداری، بی دل آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست؟ یادم هست ، یادت نیست؟
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست؟ تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست؟ تو به دلریختگان چشم نداری، بی دل آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست؟ یادم هست ، یادت نیست؟
pari.A Sep 19, 2009 اين جوري كه خيلي سخت شد. من فكر مي كردم موقع حضورغياب مي گيم من مال يه گروه ديگه بودم.اون مي گه باشه. همين تصور كن آدم 8 صبح با چشاي باد كرده پاشه بياد دانشكده مكانيك اونم برا معارف..
اين جوري كه خيلي سخت شد. من فكر مي كردم موقع حضورغياب مي گيم من مال يه گروه ديگه بودم.اون مي گه باشه. همين تصور كن آدم 8 صبح با چشاي باد كرده پاشه بياد دانشكده مكانيك اونم برا معارف..
a.z Sep 16, 2009 سلام آرش جان... ببخش من چند وقت برنامه هام به هم ريخته.خودمم نميدونم چيكار ميكنم.خوش باشي
خانومي Sep 16, 2009 سلام به روي ماهت تو كه بيداري كلك ميسي گلم نه بابا 40 سااااااااااااال؟؟؟؟؟؟!!!! 3-2 سال ديگه كافيه خوش ميگذره عزيزم؟
سلام به روي ماهت تو كه بيداري كلك ميسي گلم نه بابا 40 سااااااااااااال؟؟؟؟؟؟!!!! 3-2 سال ديگه كافيه خوش ميگذره عزيزم؟