quester
پسندها
921

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام،خوبي ؟ممنون از عكس قشنگت .گذاشتم bsck grand سيستمم.
    سلام دوستاي خوبم ميخوام اول از خدا تشكر كنم بعد از همه شما عزيزان به خاطر لطفي كه به دوست خوبمون داشتين
    اول از همه مرجان عزيز كه با خبرش خوشحالمون كرد بعد هم از سودابه ازاده افسون مرضيه(memol) سميرا و همه ي كسايي كه مجيد رو تنها نذاشتن تشكر ميكنم از همه ممنون به خاطر لطف و مهربونيتون
    " زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است "

    هم از تو هیچ درین رهگذر نمی خواهم
    و ..هم ، حضور تو را مختصر نمی خواهم

    اگرچه حرف توقف به دفتر من نیست
    قبول کن که تور را رهگذر نمی خواهم

    تویی که از من و پنهان من خبر داری
    کسی که نیست زمن با خبر نمی خواهم

    زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است
    هنر شناسم و شبیه هنر نمی خواهم

    بخواه تا اثری باز جاودانه شود
    دقایقی که ندارد اثر نمی خواهم

    به عمر یک غزل (حافظانه) با من باش
    فقط همین و از این بیشتر نمی خواهم



    مجید سلامتی تو رو از خدا میخوام
    سلام خوبین
    یه مدت سرم شلوغه
    این پایینیه چی میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چه خبره؟کی تصادف کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مجید عزیزم
    داداشی گلم
    از وقتی فهمیدم دلم داره میترکه
    الان مهدی اومد خونه و گفت که صبح تصادف کردی ، بخدا دلم داره میترکه
    مهدی اومد بیمارستان امام علی ولی اونجا نبودی

    مجید دیگه طاقت ندارم به مامانم گفتم به خونتون زنگ بزنه ولی کسی جواب نمیدیه
    یعنی کجایی
    ای خدا
    فقط باید آماده بود...

    حرفات فوق العاده بود... اينا يعني حقيقت زندگي ...

    مرسي عزيزم:gol:
    سلام نه نرنجیدم
    کدوم پیام؟
    خوبین شما؟ قبول باشه


    من، نوشتن بلد نبودم !

    آسمان آبی بود

    و می کشیدم روی کاغذ سپیدی

    آبی آسمان !...

    .

    .

    .

    نوشتن بلدم و نقاشی نه !

    و می نویسم

    از همان آسمان کودکی ...

    چیزی که ماند

    بی تغییر ...!
    من دیگه میخوام برم
    راستی عجب تایپیکی فرستادی ها
    ارضای شهوت رو میگم
    منم اونجا پیام دادم
    ممنون که بهم امتیاز دادی
    سلام......مجیدی ....کوشی چقد پروفایلت شلوغ شده
    بابا منم چشم انتظاره پیامهاتم
    مجید راستی هنوز همون شرکتی آخه دادشم گفت که انگار تعطیلش کردن


    نجواي تو را

    نمي توان نوشت ...

    گرماي تو را

    نمي توان كشيد ...

    نگاه تو را

    نمي توان سرود ...

    آغوش تو را

    نمي توان نواخت ...

    تنها مي توان

    دلي داشت

    سر ريز؛

    از بوي تني

    كه بالا مي برد تورا ...

    تا شانه هاي

    خـد ا .....!
    ممنون موفق باشید
    راستی نماز و روزتون هم قبول باشه
    دعا یادت نره
    سلام ممنونم
    چرا اومده دیگه اینجاست شما خودتون خوب هستید
    درسمم آره تموم شده
    سلام مجید جان............همشهری هم همشهری های قدیم........... کجایی......


    پیش تر ها

    دایره می دیدم زندگی را

    با همه توازن و تقارن و سادگی اش ...

    و این روز ها بیش تر

    به انبوه نیم دایره ها می ماند !

    با یک آغاز

    یک اوج

    و یک پایان ...

    همه یک طرفه و ساعتگرد !!!


    من و پاييز شانه به شانه ...
    به پاييز گفتم
    آرام، گام بردار ...
    در زير برگها
    بهاري، دارد، مي تپد ...
    ...
    من و پاييز جلوتر رفتيم
    نفس در سينه ي هردومان حبس بود
    برگها را كنار زديم
    تورا ديديم ...
    هنوز بالهايت جان داشت
    نفست بوي پرواز مي داد
    و سكوت نبض تو در گوش برگها جاري بود
    هنوز جاي پاي قلبت سبز بود ...
    و
    هنوز دستهايت
    بوي دل مرا مي داد
    اي كودكي بزرگوار من !!!
    ...
    امروز كوچكتر از آنم
    كه به قداست تو
    بينديشم
    يادت گرامي باد ...
    اي كودكي بزرگوار من ...
    اي كودكي بزرگوار من ...!

    فرشته مه نگار


    فقط یکیست

    هرچه زیباست !

    ببین:

    یک ماه ... یک خورشید ...

    یک پدر ... یک مادر ...

    یک تولد ... یک مرگ حتی !

    یک قلب ... یک عشق !

    همین ...

    فقط یکی ...

    نقطه !


    نه !

    نه !

    زمین را نگاه نمی کنم ...

    به تماشا نشستن آسمان را

    بیشتر دوست می دارم ...

    هرچند

    رخت بی تابی به تن کرده

    گاه گرفته است ...

    گاهی هم می بارد ...

    نه !

    زمین را نگاه نمی کنم ...

    زمین از ما پر شده ، ما از سیاهی !

    آسمان اما سپید است ...
    من كه نميدونم چرا ازم ناراحت هستين ...

    در پناه خدا باشيد هميشه...:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا