بابا من دیگه انقدر که با شما راحت صحبت کردم با هیچ کس انقدر مهربون حرف نزدم باور کنید!!والا این پسرهایی که باهاشون دوستم میتونید بپرسید چه جوری هستم!!ولی کلی با شما خوب بودم که!!باز میگی ترس دارم ترس دارم!!خب بابا چه ترسی؟
بابا من دیگه انقدر که با شما راحت صحبت کردم با هیچ کس انقدر مهربون حرف نزدم باور کنید!!والا این پسرهایی که باهاشون دوستم میتونید بپرسید چه جوری هستم!!ولی کلی با شما خوب بودم که!!باز میگی ترس دارم ترس دارم!!خب بابا چه ترسی؟
بازگشت پیروزمندانه تون رو تبری میگم.جالبه شما میتونید در رنج گسترده ای صحبت کنید..از بحث های فلسفی بگیرید تا حرف زدن عادی..راستش فکرنمیکردم بتونید عادی حرف بزنید :دی فکر میکردم همه ش توی یه عالمی هستید که وقتی حرف بزنید من نمیتونم حرفتون رو بفهمم...ولی با من خوب حرف زدید..متشکرم
حاجی پس رستگار شدی بالاخره، حاجی الان ساعت رو دیدم، احساس کردم خستگی شدیدی دارم!!
من میرم دیگه، فکر کنم صبح باید دوباره با چند تا طرفدار ان دهن به دهن شم، حالا خوبه به همه میگم بیخیال شید و دوباره خودم گر میگیرم!!
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=104368
البته قبلا دیدیش حاجی
بیخیال ما شاگرد که چه عرض کنم واکسیه واکسی
عمو منم چیز شدم یعنی بدنم چیز شده بیخیال
اینا که حاجی مشکل نیست حل میشه
مشکل یه دونه است اونم اواتار منه که خیلی دور ونزدیکه
نه خواهش میکنم این چه حرفیه...شما تا حالا از جاده ی ادب بیرن نرفتین..والا اون حقوق رو نمیدونم جریانش چی بوده..شاید شوخی میکرده..در نوع احساس هم فرق هست..گلابتون به بچه ها مثل یه مادر محبت میکنه..من همیشه دوست داشته م دوستشون باشم..اونم نه از نوع جدیش...بلکه شوخ و شنگش...پس احساس ها هم متفاوته..آدم مادرش رو بیشتر از دوستش دوست داره
خودت رو ناراحت نکن، منم فورا به شام احتیاج میکنم بعدش، پس با هم میریم میزنیم.
مشکل اینجاست کسی که بحثش اینجا، حرف راستی نزده که این یکی بخواد راست باشه
[IMG] نمیدونم چرا وقتی انگلیسی مینویسید به صورت صدای کامپیوتری پیامتون رو ناخودآگاه میخونم..کی گفته ما 50 هزار تومن میگیریم؟ :d حقوق اینجا کاملا معنوی میباشه [IMG]
گلابتون جان که خدا رو شکر برگشته ن ..من رو با گلابتون مقایسه نکنید..مقایسه ی درستی نیست...نه من اتفاقا دیچه م خیلی خیلی گنده بود!!!از میزان وسعتش خبر ندارید شما!!دیگه دریچه داشت کم کم در میشد!
حاجی پس چطوری میخواستی به ثریا برسی، اگه دانش آنجا بود؟؟ (البته ما پارس نیستیم!!)
میتونی خودت رو برسونی وقتی شام دادند، بری یه فلافل بیروتی برا خودت بگیری از همون ورا
حاجی کارش رو بلد، من میدونم ... فاصله برا من تعریف نشده، میپرم سوار یه توپولف میشینم میرسونم خودم رو، فقط ترسم اینه که محمود نامی هم با من سوار بر هواپیما شه!! بیا حاجی این صابون برگردون خوبی، تو هم بزن آماده باش
یه چیز خیلی جالب!!از وقتی مطمئن شدم اکثریت بچه ها از من متنفر هستن پست هایی دریافت میکنم که بهم میگن دوست داشتنی هستم!!!تاپیک تشکر میزنن!!!!!زندگی به شدت خنده داره
یه مدیر به این راحتی ها نمیتونه بره.چشم هام که هنوز میسوزه بهم میگه دیشب فقط یه خواب بد نبوده..اگه بوده هم ادامه داره.
ولی دیشب کاملا قاطی کرده بودم...ترانه اومد توی دفتر تالار پست زد دلم سوخت..دیدم اونجوری اسپم میشه همه جا..باید وایسم جواب دوستام رو بدم..نمیشه از زیرش در رفت