maryam.joon
پسندها
654

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام همشهری، هم دانشگاهی،... خوبی؟
    داداشی جونت تو رو به من معرفی کرد. چه میکنی با تعطیلات؟
    زمانی که 1دزد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بشه امام جمعه، باید همه چی رو احمدی نژاد دید! :D
    می خوام از این پنجره بگم

    اسلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
    سلام سلام سلام
    سلام:w14:
    سلام:w14:
    سلام:w14:
    هزار و سیصد تا سلام:w14:
    آجیییییییییییییییییییییی جونم خوبی؟؟؟؟؟؟؟
    ببخشید 3 روزه که که بهت سر نزدم.....دیدی که از مزایای تهرون نشینی استفاده میکردم
    بدبخت این جنوبی ها که سالی 13 ماه هواش خاکه و کسی به دادشون نمیرسه
    چه خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    شما چطور....؟ مزایا برای شما نذاشتن؟
    مرسی که بخاطرم
    سبز ماندم
    سبز خواهم ماند.
    تا صدايت می توانم زد...
    چقدر خوشکل بود شعرت...مثل همیشه....مثل همیشه...مثل همیشه
    چقدر دیر گذشت این 3 روز
    همش به یادت بودم....خیلی تنگیده این دلم برات:crying::w04::crying2:
    در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست
    اینسان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست
    من در تو گشتم گم مرا در خود صدا می زن
    تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست
    در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
    سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست
    بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم
    ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم
    ز دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی
    که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم
    بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل
    چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم
    ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
    مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم
    یکی هر آنچه توانی جفا به سایه ی بی دل
    مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم

    هوشنگ ابتهاج
    شبی
    کدام شب ؟
    شبی
    شبی ستاره ای دهان گشود
    چه گفت ؟
    نگفت از لبش چکید
    سخن چکید ؟
    سخن نه اشک
    ستاره میگریست
    ستاره کدام کهکشان ؟
    ستاره ای که کهکشان نداشت
    سپیده دم که خاک
    در انتظار روز خرم است
    ستاره ای که در غم شبانه اش غروب کرد
    نهفته در نگاه شبنم است
    به من مگو که خدا را ندیده ام هرگز
    اگر خداطلبی
    خدا در اشک یتیمان رفته از یادست
    خدا در آه غریبان خانه بر بادست
    اگر خدا خواهی
    درون بغض زنان غریب جای خداست
    دل شکسته ی هر بینوا سرای خداست
    نگاه کن به هزاران ستاره در دل شب
    به آسمان بنگر
    به آسمان که پر از گوهرست دامانش
    به کهکشان که ندانی کجاست پایانش
    رونده ایست خدانام در خم این راه
    ببین به دیده ی دل
    به فرق ثابت و سیاره جای پای خداست
    به من مگو خدا را ندیده ام هرگز
    دو دیده را بگشا...
    (مهدی سهیلی)
    ای بینوا که فقر تو تنها گناه تست
    در گوشه ای بمیر که این راه راه تست
    این گونه گداخته جز داغ ننگ نیست
    وین رخت پاره دشمن حال تباه تست
    در کوچه های یخ زده بیمار و دربدر
    جان میدهی و مرگ تو تنها پناه تست
    باور مکن که در دلشان میکند اثر
    این قصه های تلخ که در اشک و آه تست
    اینجا لباس فاخر که چشم همه عذرخواه تست
    در حیرتم که از چه نگیرد درین بنا
    این شعله های خشم که در هر نگاه تست
    ای تو با روح من از روز ازل یارترین
    کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین
    گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا
    تو سزاوارترینی تو سزاوارترین
    عطر نام تو که در پرده جان پیچیده ست
    سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین
    ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر
    بی تماشای تو روز و شب من تارترین
    در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
    من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین
    می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
    گر بود چون دل من رازنگهدارترین

    (فریدون مشیری)
    می نویسم از تو ای زیبای من
    می سرایم از تو ای رویای من
    ای نگاهت سبز تر از سبزه زار
    می نویسم بی قرارم بی قرار
    تو ندانستی
    چه می خواهم زتو
    من نگفتم !
    که بمان !
    یا که برو !
    من فقط می خواستم
    شمعی شوم
    تا بسوزم جان خود را
    نزد تو
    تو ولی از آتشم ترسیدی و
    رفتی و
    گفتی :
    برو !
    نه من ،نه تو
    ...
    ای شب ، به پاس صحبت دیرین ، خدای را
    با او بگو حکایت شب زنده داریم
    با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
    شاید وفا کند ، بشتابد به یاریم
    :gol:

    گاهی اوقات
    قطره های اشک
    می بارند بر زمین باورم
    و گیاهان امیدم آفت می زنند
    فکر می کنم
    چه فایده داشت
    اینهمه وجین کردن دل؟
    چه فایده داشت
    آبیاری احساس
    و ریشه دواندن به اعماق وجود؟

    تا به کِی آوندهایم
    تهی ز حقیقت؟
    تا به کِی سبزی برگهایم
    وابسته به نور؟

    نمی دانم کِی کلروفیل
    به واژه نامه پیوست؟

    که من فهمیدم
    باور من به رشد
    تنها یک اعتیاد است
    به نور!

    و من ناگهان از زرد شدن ترسیدم!
    (برگرفته از سایت آوای آزاد)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا