گلابتون
پسندها
14,699

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برای تو از برای دل من:

    از صبح خواستم برایم از روشنایی بگوید اما او مرا به چنگال شب سپرد و رفت
    از نور خواستم داستانهای هزار و یک امید به من دهد اما مرا در تاریکی غوطه ور ساخت
    از دوست خواستم عشق به من بسپرد اما خنجر نفرین ارمغانش بود

    و در این بین فقط خدا بود
    خوشحالم خوبی عزیزترین ....اره این مدت کاملا فهمیدم همه دارن تو این هوای مسموم تنفس میکنن و رو همه تاثیر گذاشته رو حساشون رو حالشون ...بسیار تاسف انگیزه ....هر جا میرم وضعیت همینطوره .....مامان چیکار باید کرد چرا اینطوری شد ..کدوم چشم بود که طاقت نیاورد شادیهامونو ...
    وااااااااااای خدای من ببین کی اومده :heart::heart:مامان عزیزو دوست داشتنیم .:w40:.فدای مهربونیهات بشه مصوم ..معنیش اینه که دوست دارم .:heart::D...و من به اندازه تمامی حسه که این کلمه در وجودش داره دوست دارم گلابم :gol: شرمنده تو این مدت نیومدم بهت سلام بدم ولی بدون تو ذهنم بودی ...خوبی ؟؟
    خدایا

    من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم

    که تو در عرش کبریایی خود نداری

    من چون تویی دارم

    و تو چون خود نداری
    سلام مامان گلاب ...... :gol:

    خیلی دلم براتون تنگ شده بود . شما خوبین؟
    :question: راستی یادم رفت.

    :redcard:خیلی سریع جواب بده اون سیگار بغل لبت چیه :que:
    :child:آخه چرا :que:

    :child:چرا انقدر زود قضاوت میکنید:que:

    من زوری ندارم که :sweatdrop:

    و اما ایکون وسط :love: ، دوست گلم هیچ منظوری نیست یک شوخی کوچولو موچولو بود.

    علت داره که هر وقت با من دوست شدی به عنوان یک سورپرایز خدمتتون عرض می کنم
    سلام حالت خوفه

    دستت درد نکنه عجب آب پرتقالی بود کلی سرحالم آورد:redface:

    راستی این طناب رو سفت بستم خون به دستم نرسیده:hate:دارم یکم بازش می کنم تا خون دوباره بیاد و بره:Dزودم می بندمش:w16:

    خودمونیما چه ارادهای داشتم توی 60 سالی که ازخدا (البته بغیر از 80 سال اول)عمر گرفتم تا به حال نتونسته بودم این سیگار رو کنار بگذارم.

    ولی ناگهان............................... :love:..........................................هی بگذریم.

    ...............................راستی هه هه :biggrin: همش 5 روز مونده...........................
    :w41:چشم گول نمی خورم قول میدم:w16:

    ولی امان از دست این زمان که چه دیر میگذره:(
    من مطالبی تو تایپیک نزاشتم فقط کسایی که به من پیام خصوصی می دن جوابشو توسط پیام بهشون می دم من خوشحال می شم بتونم کوچکترین کمکی که از دست بر می یاد به شما و بچه های باشگاه بکنم در ضمن من سایه جون گفتم که متاسفانه به خاطر فشردگی برنامه کاریم نمی تونم
    بدرود با امید موفقیت برای شما دوست عزیز
    :w11:آخ جون همش شش روز دیگه مونده:w11:

    :w04:وای حالا این شش روز رو چه جوری تحمل کنم:w04:
    من معذرت می خوام مجبورم هر از گاهی این طناب رو باز کنم (WUC):sweatdrop:

    ولی تا میام زود میبندمش که شیطونه نیاد گولم بزنه :child:

    البته شیطون سگ کی باشه که من رو بخواد گول بزنه
    آره مامانی راست میگی:cry:
    امیدوارم همه چی درست بشه..
    محمد علی جان چطوره؟:gol:



    دوست مشمار آنکه در نعمت زند
    لاف یاری و برادر خواندگی
    دوست آن دانم که گیرد دست دوست
    در پریشان حالی و درماندگی
    مرسی سایه جونم .چشم حتما بیشتر استراحت میکنم.
    مرسی
    نه مامانی
    9ام تموم میشه:cry:
    برام دعا کن
    چرا باشگاه اینجوری شده؟
    دلم واسه قدیما تنگ شده:(
    سلام مامانی خوبی
    اومدم بهت بگم
    دارم واسه یه مدتی میرم
    حوصله زدن تاپیکم ندارم
    اومدم بگم واسم دعا کن
    هر وقت لایق اسم تنهایی شدم بر میگردم
    دعا یادت نره
    راستی تاپیک قرائت قرآن رو به شماها میسپارم
    به امید دیدار
    یا علی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا