Aseman Etemaad
پسندها
3,430

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اي بابا اسموني داشتيم !!!!!!!من كم كم دارم ميرم !!!!
    خداييش اين مرخصي هم شده بلاي جون !!!تموم بشه بريم uni
    اسموني !نميدونم چرا امروز همش تلپم توnet !!!اخه امرو تهتقاري نبود منم كه حوصله لايي كشي و متراژ و كتاب خوني نداشتم چپيدم اينجا !!!اخه ميخوام يكي از تالار و بتركونيم دارم هي search ميكنم
    شد عينهو جريان اون ياروهه كه بهش ميگفتن با چراغ جله بساز ميگفت لوستر!!!
    حالا ما لوستر سهله چلچراغ روشن كرديم تو دلمون اما نميدونم چرا هي اب به اب ميشه و فازه ميشه 3 فاز و يه دفه فيوز ميپره و هوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو!!سكوت مطلق و خاموشي
    راستی کافر چی گفته بود که اخراجش کردن؟؟؟؟؟؟؟؟
    اسمون شامش MP4 گونه صرف ميكند
    تكذيبيه:اسمون نپكيد!!!!
    بابا كوتا بيا تو كدوم رستوران زهره ماري سرو ميشه!!!اي بي ادب!!!
    راستشو بخوای یکی از دوستام(باهاش همینجا دوست شدم) که خیلی هم دوسش دارم از اینا خوشش میاد
    هر شعری که مینویسم رو میخونه
    من هم چون اون دوست داره مینویسم
    اسمون اعتماد هي ميره مياد روشن خاموش روشن خاموش روشن ..........................ديگه بومب خاموش!!!!:w29::w29::w29::w29::w47:
    اسمون اعتماد غ غ غ غ غ غ غ غ غ غ غ غايب!!!!!!:w16::w16::w16::w16::w16:
    بعد به من ميگه چراغ خاموش !!!!!:w20::w20::w15::w06:
    تازه اون پايين گفتم زهره ماري چي بود ديگه:sweatdrop:
    امید وارم تا حالا به خیرو خوشی پشت سر گذاشته باشیشون
    اختیار دارین
    شما سرورین بانو
    تو اين جنگ پا كه نمونده برام همش لنگ ميزنم!!!!:w15::w15:
    امتحانت هم خوب ميشه نگران نباش!!:w15::w15::w15::w15:
    زهره ماري"شما منحرف فك نكن خوب!!!!!از ما بعيده!!!:w15::w15::w15::w15:
    چراغ خاموش برا صرفه جويي گاز ه خوب!!!!پكيج و نميدوني برق و ميلومبونه!!!
    خوب من نظام ام ديگه :w15::w15::w15::w15::w15::w15:
    يه جا گفتي اقاي محترم.....:w15::w15::w15::w15:
    سلام و 2000000 درود بر آسمان گل
    همواره آسمون دلت آبی و صاف باشه گلم
    وصلت دیده بودم کاشکی ای گل ! نه هجرانت
    که جانم در جوانـــی سوخت ، ای جـــانم بقــربانت
    تحمل گفتي و من هم که کردم سال‌ها اما
    چقدر آخــر تحمل ، بلکه یادت رفته پیمــانت
    چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
    حذر از خــــار دامن گیــر کن ، دستم به دامانت
    تمنای وصالم نیست ، عشق من مگیر از من
    به دردت خو گرفتم ، نیستم در بند درمانت
    امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
    بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت ؟
    چه شب هایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
    به امیــــدی که مهتاب رُخت بینــــم در ایــــــوانت
    تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما
    چقدر آخـــر تحمل ، بلکه یادت رفته پیمــــانت
    به گردنبند ، لعلی داشتی چون چشم من خونین
    نباشد خــــون مظلومــــان که می گیـــرد گریبــــانت
    اسمونی تو جنگ دیروز پام ناقص شد ای ای شدم کر کره خنده!!!!!!:w15::w15::w15:تهتقاری دمار از روزگارم در اورده
    اسمونی انقلاب 20 رو شاخشه !بی خیال:D
    من که همون شبش خوندم طول تر م هم یه جلسه اخر رفتم سره کلاس اسم استاد و یاد گرفتم:redface: :sweatdrop::thumbsup2::lol:تازه اونوخ حاضر زدن های دوستم لو رفت !!!!:wallbash::w04:دیگه اوضای منو تصور کن به چه کندی بود!!:w06::w06::w16:این کلاس یه 20 داشت اونم مربب بود:w16::w11::w15::w15::w15:حال کردی!!!!:w25::w16::w16:
    اي بابا خوب من خودم نميدونستم چي به چيه...ولي خب بايد بهت ميگفتم كه نميدونم...برا انتقام امده ام:w41:
    MIS اوه...خدارو شكر من از دست اينا خلاص شدم...ا فرداست اره ميرم ميگيرم...
    بابا گرونه چيه 30 40 تومن بايد پول بديم الكي الكي اخه...تهران ميزني تو ؟؟؟


    :twisted:::اين يعني يه كاري رو بزور انجام دادن يه چيز تو مايه هاي كاراي خلاف
    :evil:: عمل نكردن به يه كاري كه بايد انجام ميشده...
    ماماني يكم به بچه برس...
    سلام آسمان عزيز! فعلا که رسما رفتم تهران... چند روز يه بارم ميام پيش احسان. چندشب پيش با احسان بودم. با کامران هم صحبت کرديم. خيلي پسر گليه. رفتم ايتاليا نايب الزياره خواهم بود.
    یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود***و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود

    از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب***رجعتی می​خواستم لیکن طلاق افتاده بود

    در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر***عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود

    ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق***هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود

    ای معبر مژده​ای فرما که دوشم آفتاب***در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود

    نقش می​بستم که گیرم گوشه​ای زان چشم مست***طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود

    گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم***کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود

    حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می​نوشت***طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود:gol::gol::gol:
    جدااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوبه! ايول! سيا تو ديگه كي هستي!!!!! دست شيطونو بستي...(بقيه شو يادم نيست.)
    گيرم كه براي كسي كه به اون خوبي گيتار برقي مي زنه واقعا رفتن تو pmc افت داره!:razz:
    ولي خب گويا خودشون اينجوري حال مي كنن! در هر حالما كماكان در حالت كوچيكي نسبت به ايشون به سر مي بريم! سلام ما رو به استاد برسونين!! :redface::gol:
    اوا خاك عالمممممممممم! اين آقاهه چقده اشناس!!!!!!!!! كجا ديدمش؟؟ امممممم...
    MTV??? Viva ???? نه!!!! خيلي آشنا مي زنه! خانم ببخشيد شما اين آقا را مي شناسين؟؟:redface:
    اسمون به ز آسمان تکراری , که سحرش مرا به تکاپویی پوشالی میکشاند و گرگ و میشش مرا غرق در تفکر ان روز!
    سلااممم..اومدم بگم...يني تو خواب نداري الان بيداريي...برو بخوسب ببينم
    :w36:
    بمیرم برات...سلام..میدونم چی میکشی...خدا نصیب هیشکی نکنه..:w04:
    اسمانی ما استادمون اخرین جلسه اومد سوال داد:w11:...102 تا:surprised:..گفت همینارو بخونین که اینا میاد..گفتیم ایول..اخجون..اخجون..:w42:
    بعد اون جلسه کتابو جزوه رو بستم گذاشتم کنار:w34:...گفتم بابا این که سوال داده...کاری نداره.هه:w31:
    هیچی..
    یه روز مونده به امتحان:w05::eek:
    گفتم ای بابا...بریم یه احوالی از انقلاب بپرسیم..که 20 رو شاخشه...:w11:
    رفتم :
    سوال 1
    جواب:2 صفحه..زمانی که طول کشید تا حفظ کنم 2 ساعت:eek:
    سوال2
    جواب 1 صفحه و نیم..زمانی که طول کشید 1 ساعت...:cry:
    سوال 3..و همینطوری برو جلو..تا 102..:w37:
    یعنی اخرش فهمیدم کاش به جای سوال همون کتابو میگفت بخونیم...
    سنگین تر بود...:razz:
    ...
    تا ساعت 3 بیدار موندم شب...
    اخرشم سر جلسه امتحان این ناکارامدیو نمیدونستم چیه...:w00:
    عقده ای شدم..:cry:
    ولی نگران نباش
    به این فکر کن که اخرین امتحانته...:redface:
    خلاص:love:
    میخوای چندتا از سوالارو بت بگم؟:D
    سلام
    چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    منتظرم که یه شعر نو بزاری توی اون تاپیک تا بعدیشو بزارم
    اسموني فك كنم ما دوتا شديمanouncer مرگ اين و اون!!
    تا كي بايد بيايم ا غم از دست رفته هامون رو تو اين دست نوشته ها خط خطي كنيم
    سلام

    ببخشید اگه فضولی کردم
    منظر خاصی نداشتم:redface:
    فقط یه کنجکاوی بود که هیمشه با من هستش:cool:

    یا حق
    نه اسمان جان
    خوبی عزیز ؟پ
    چه خبرا
    ما هم هستیم
    زنده ایم
    شکر
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا