parmis y
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هرگاه بتوانیم از نیروی تخیل به همان اندازه استفاده کنیم که از نیروی بصری استفاده می کنیم هر کاری انجام پذیر است . کارلایل
    سلام عزیزم.خوبی؟؟من چند روزه نیومدم, پیامتون الان دیدم.

    باعث خوشحالیه برای من, که با دختر گلی مثل شما اشنا بشم.

    امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم.موفق باشی عزیزم.
    گویا دوستان راسخند و مارا نیز می بباید رفتن هرچه از بدی دیدین از برای دل بزرگتان حلال کنین اینجانب را بدرود
    هفت بار روح خویش را تحقیر کردم:
    نخستین بار هنگامی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی، خود را فروتن نشان می‌داد.
    دومین بار آن هنگام که در مقابل فلجها می‌لنگید.
    سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت، آسان را برگزید.
    چهارمین بار وقتی که مرتکب گناهی شد و به خویشتن تسلی داد که دیگران هم گناه می‌کنند.
    پنجمین بار آنگاه که به علت ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و توانایی‌اش دانست.
    ششمین باز زمانی که چهره‌ای زشت را تحقیر کرد در حالی که نمی‌دانست آن چهره یکی از نقابهای خویش است.
    و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است.»
    «شاید کسی را که با او خندیده‌ای فراموش کنی، اما هرگز کسی را که با او گریسته‌ای از یاد نخواهی برد.» . جبران خلیل جبران
    ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگی وحیات یعنی همان دقایقو ساعاتی که با کمال شتابزدگی و بی رحمی انتظار گذشتن آنرا داشته ایم. دیل کارنگی
    با یک لبخند هر دری به روی انسان گشاده خواهد شد. فرانکلین
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    ببین
    این یعنی اینکه جز خودت و فرستنده پیام کسی اون پیاما رو نمی بینه! تا وقتی تاییدش کنی!
    البته پیام مدیرا تایید نمی خواد!:redface:

    باید پیامو انتخاب کنی اول.... یعنی مربع کنارشو تیک کنی...خوب؟
    بعد می ری پایین صفحه ... اونجا که نوشته delete massage" اون رو باز می کنی گزینه ی دومش هست :approve massage اونو انتخاب کن ....بعد گزینه ی ارسالشو بزن!:w16:
    گزینه ی سوم همون قسمت هم پیامای عمومی رو برای کاربرای مهمون صفحت پنهون می کنه... یعنی کسی نمی بینش!عکس این یکی عمل می کنه یعنی!!!:w12:

    الان من پیاماتو تایید نکردم هنوز....:lol:
    :w21:
    منون از لطفی که به ما دارین نام بس زیبایی است و برازنده ی شما
    علی ای حال سر جناب عالی شلوغ است و یا . . . که جواب مارا دیر میدهید که خاطرمان از این حادثه بس عظیم رنجید
    برایمان مبرهن است نام شما پارمیس نیست و دلیلی برای پنهان کردن آن نیافتیم
    جناب مارا بهنام نام است در سنین پیری (24)بسر میبریم و ترم 8 کامپیوتر از دانشگاه تبریز هستیم اما مارا نیز سوالی باید که حضرت عالی از کجا مارا دیدید و افتخار دوستی به اینجانب بخشیدید؟
    خواهش میکنم،ایشالله این کنکور رو بدم،وقتم آزاد میشه.
    چندانکه غلامان وملازمان ما خبر اوردند که شما را طبعی عظیم ودلی بزرگ است و خاطر جناب ما از این واقعه ی عظیم خرسند گشت امید است باری تعالی مارادر ارادت به شما یاری و مساعدت ومکاشفت و مداورت فرمایند
    آری جناب مارا کارست که الزاما همیشه باید onباشیم astara_behi@ahoo.comامید است نوشتن آی دی جناب ما حضرت عالی را ناراحت نکند که ایزد تعالی داند که غرضی در آن نیست
    سلام،
    واقعاً شرمنده ام،فراموشم شد.در مورد گروه طراحی،طراحی هواپیما تا مرحله تخمین وزن پیش رفت اما یکی از دوستان که رسم دیاگرام تطبیق رو بر عهده گرفت،به دلیل امتحانات یا مورد دیگه،کم لطفی کردن و هنوز خبری ازشون نشده.من هم چون تا یک ماه دیگه کنکور ارشد دارم خیلی فرصت نمی کنم به کار طراحی رسیدگی کنم.قرار بر این شد که بعد از کنکور ارشد که وقت دوستان هم بازتر میشه و مشغله فکری ندارن،گروه های طراحی رو از دوباره تقسیم بندی کنیم و برای ارائه نتایج کار هر گروه مدت زمان معینی رو مشخص کنیم تا کار طراحی لوث نشه و نخوابه.
    باز هم معذرت می خوام.اگر به تاپیک طراحی هواپیما سر بزنید،تقریباً روال کار و اینکه تا کجا پیش رفته و کیا تو کارن رو مطلع میشید.
    یا علی
    خوشحال شدیم به خاطر آمدن جنابی چون شما به این مجوعه
    سلام عزیزم.منم دانشجوی ترم5 مهندسی شیمی هستم.

    از اشنایی با شما خوشوقتم گلم.:gol::redface:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا