بابك طراوت
پسندها
1,208

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به خدا تنها چيزي که تو دلم نبوده کينه و انتقام جويي بوده طراوت جان... اگه اين طور مي‌بود مي‌رفتم و سايت رو با بچه‌ها به حال خودش مي‌ذاشتم...
    در برگشتنم و حضورم قصد سازندگي داشتم و دارم... حتا نيتم براي دفاع از طريق "پيغام خصوصي" خيرخواهانه است...:gol:
    طراوت عزيزم!
    وقتي تازيانه متولد شد... کافر خداپرست رفته بود... قصدم دفاع از کافر بود و هست... منتظر ادمينم... مدتي است خبري ازش ندارم... من ميهمان چند روزم...
    در کنار دفاع از کافر، قصد نشاط در ميان بچه‌ها داشتم... نيز برداشتن شوکي ناباورانه که خود نيز جزو ايشانم... به ياري پروردگار بچه‌ها امروز باز در کنار همن... مي‌نويسن... با همن...
    مأموريت اولم هم به خير و خوشي تمام بشود... مي‌روم!
    اما به خاطر امر شما، چشم... آواتارم را عوض مي‌کنم!
    شیرینی خوب شدن مامانیم ه ایشالا سلامتی کاملش رو بدس بیاره


    سلام
    مرسی از پیامتون!
    نبودن یه آدم ، که تا دیروز جلوی چشمات بوده خیلی دردناکه!
    من زیاد باهاش دوستی نداشتم... دورادور!
    اما اصلا باور نمی کنم!


    شما خوبین؟
    عجب ....دومیو نشنیده بودم .... الله اعلم ....ما که از پشت پرده بی خبریم .... خودشون می دونن و وجدانشون .... تخریب شخصیت ادمو نابود می کنه ....
    باهات موافقم ....
    حدس من میگه یه احساس حسادت به کافر یا یه چیزی تو این مایه ها باعث شد که براش توطئه بچینن ....به هر حال هر کسی موافق داشته باشه مخالف هم داره ..... :surprised:
    فقط نمی دونم ادمین قبل از اقدامش به مرحله یقین رسید یا نه ....
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    سلام دلاور!
    چه طوري لوتي؟
    شناختي رفيق؟
    به فدات! تاپيک‌هاي محبتت رؤيت شد!:gol:
    ببخشيد طراوت جان
    اخر اسم من ال داره كه اول اسم فاميليمه نه آي
    اميدوارم كه در كنكور موفق باشيد
    انشا الله كه زودتر خوب بشيد
    مطمئن باشيد كه تايپيك رو فعال ميكنيم
    موفق باشيد
    سلام طراوت جان
    چرا اين تايپيك معما فعاليتش كم شده يه فكري بكنين
    من كه به فكر معماهاي جديد هستم
    به خاطر كنكور ارشدم يه كم گرفتارم
    ولي تايپيك خوبيه
    حيفه فعاليتش كم بشه
    فقط اومدم بگم اواتارتون بي نظير:w16:
    مواظب باشيد شايد دزديدمش:lol:
    انسان از پیروی چیزی یاد نمیگیرد ولی از شکست خیلی چیزها فرا می گیرد . کازوبون
    طراوت خانمون چطوره ؟؟؟
    چه تعبیره زیبایی داشتی از زیره اون باران بودن .....
    خوبید ؟؟؟؟
    وای که بخاطره راهنمائیهاتون مجبورم برم تو حبس برا امتحانات ...اصلا همش تقصیره توست ....وگرنه من الان باید مشغول بازی میبودم .....
    شوخی کردم ....دلمون برا شمام تو این مدت تنگیده بود خواستیم سلامی عرض کرده باشیم ....ایام به کام ..
    سلام طراوت جان :redface:
    خوبی؟

    واقعا ممنون به خاطر اون عکسای زیبا, نمی دونم چه جوری ازتون تشکر کنم.:gol::gol:

    عکس اواتارتونم که عاشقشم:)

    بازم مرسی:gol::gol:
    سلام
    بعد از ظهر زمستونیتون بخیر!:w21:
    بلا دوره ایشالا!
    باید از خودتون مواظبت کنید... بُخور خیلی خوبه برا سینوزیت!:w16:

    روزگار خوش!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا