oxision
پسندها
1,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    سلامی دوباره به شما که واقعا می تونم شما رو یه دوست واقعی به حساب بیارم
    من مهندسی کامپیوتر - سخت افزار ترم 7 دانشگاه آزاد مشهد می خونم
    ساکن مشهدم
    حقیقتش امتحانام از 28 شروع می شه و 12 بهمن هم تموم میشه
    از آنجایی که من 20 واحد دارم در حالی که تنبلی کردم درسام روی هم انباشته شده باید حسابی علامه ی دهر بشم.
    واسه همین اگه بخوام روی پروژه ام کار کنم از 12 ام به بعد
    خوشحالم که میتونم رو کمکتون حساب کنم
    ممنون
    ممنونم دوست مهربان
    اما متاسفانه سایتی که معرفی کردین پولی بود و باید کلی درکیر میشدم برای خرید اینترنتی......
    بازم اگه کسی رو سراغ داشتین که میتونه بنویسه بهم معرفی کنین من تا 20 بهمن مهلت دارم
    سلام دوست عزیز
    ممنون از اینکه راهنماییم کردین.
    حالا سعی مو میکنم .
    ولی همونطور که می دونید امتحان ها شروع شده و واقعا الان دیگه دیره برای پروژه نوشتن
    برای همین می خوام بدونم جایی رو سراغ ندارین که همین پروژه شبیه سازی mips رو به زبان C بنویسه در حدود مبلغ 15000 تومن .
    ممنونم بازم از اینکه حداقل به نگرانی من اهمیت دادین و به خواسته ام جواب
    با سلام
    شهادت مظلومانه ی امام حسین رو به شما تسلیت میگم
    "حسین تشنه ی لبیک بود نه آب"
    خسته نباشین
    بله می خوام mips رو شبیه سازی کنم با زبان c ولی واقعا از هر کی کمک خواستم یه جوری ..... نا رفیقی کردن در حقم.
    خلاصه موندم چی کار کنم 3 نمره داره ,برا ی درس معماری پیشرفته ام.
    یعنی mips رو به صورت نرم افزاری پیاده سازی کنم....
    اکثر بچه های کامپیوتر معماری مانو رو پاس کردن و نمی تونن کمکم کنن....
    من نمی دونم اصلا از کجا باید شروع کنم؟
    روم نمی شه از استادم سوال کنم چون میگه" خیلی ساده است چیزی نداره کاری نداره..." چند بار هم به طور جزیی توضیح داده ولی من نمیفهمم....
    به این امید دارم که شاید از بچه های مهندسی کامپیوتر اینجا کسی بتونه کمکم کنه...؟
    امیدوارم شما منو تنها نذارین.....
    سلام میشه آدرس ایمیلتون رو بگین
    چون معمولا ایمیلمو چک میکنم و سوالام از این طریق می پرسم
    شما که فارغ التحصیل کامپیوترین حتما میتونین کمکم کنین.
    email:outcry_2004@yahoo.com
    من می خوام توی شبیه سازی معماری میپث به زبان سی کمکم کنید
    سلام
    اتفاقآ اون عکس یه خوانندس
    همه دخترا فکر میکردن منم پیغام میزاشتن :D
    البته این نازه
    لپی و گوگوری :X
    شبا خیلی قشنگه
    مخصوصن وقتی دله آدم می‌گیره
    با اون تاریکی بی حدش، خیلی قشتگه
    تو فصل سهمیه بندی، برق میپرید، آخ جوون
    تاریکه تاریک
    بیرون هیچی معلوم نبود، شبایی که اصلن ماهی نبود

    خدا رو شکر اینجا، اطراف منظورمه، زیاد دور نیست، انقدر تاریکی داریم که از فاصله چند صد متری، دو نور خیره کننده براحتی دیده میشه، خرگوش یا گرگ، شاید روباه و سگ وحشی، و حیوونات دیگه، مخصوصن لبه رودخونه، صدای آب، ماهی هایی که خیلی دوس دارن از آب بپرن بیرون، پرنده، زوزه حیوونات، سایه ترسناک جنگل ( نخلستان ) و ترسی خیره کننده که همه وجود ادم رو در بر میگیره و این وجود خداست که سره پا نگهت میداره، بهش نگاه میکنی، لبخندی آروم

    حیف که خیلی خیلی خطرناک شده این منطقه، مناطق اطراف منظورمه، با اتفاقات وحشتناکی که میفته آدم ازش میگذره، منتظر شبی میمونیم که برق بره، توی شهر، لبه دریا، توی این تاریکی وهم بر انگیز، ساعت 2 بامداد، به صدای دریا گوش میکنی و آرامش زیباییش

    :d
    سلام عزیزم...:gol:
    متشکرم...:gol:
    شب یلدای تو هم مبارک.:gol:.شرمنده برای تاخیرم...
    ممنون که به یادم بودی...
    در پناه حق باشی...:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا