Baran*
پسندها
1,150

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام باران جان:gol:
    خوبی شما
    ای، ما هم با جفای زمانه داریم نبرد می کنیم
    خبره خاصی نیست
    هر دو! البته خيلي عجله داشتم سريع تايپ كنم كه با ارور باشگاه مصادف نشه! آهنگش مال محسن نامجو هستش! آپلودش مي كنم در اسرع وقت!
    سلام باران جان
    ازت یه خواهشی دارم
    میشه یه تاپیک مهم بزنی که هرکی هر برنامه خوب که نوشته اپلود کنه ویکم دربارش توضیح بده که همه استفاده کنن
    شام نمی دن اما مردم رو خواب می کنن تا صداشون در نیاد!
    ..::باز باران::.. ...
    "باز باران باترانه.../ می خورد بر بام خانه"
    یادم آید كربلا را دشت پر شور ونوا را
    گردش یك ظهر غمگین گرم و خونین
    لرزش طفلا ن نالان زیر تیغ و نیزه ها را
    باز باران با صدای گریه های كودكانه
    از فراز گونه های زرد وعطشان
    با گهرهای فراوان
    می چكد از چشم طفلان پریشان
    پشت نخلستان نشسته
    رود پر پیچ وخمی در حسرت لبهای ساقی
    چشم در چشمان هم آرام وسنگین
    می چكد آهسته از چشمان سقا برلب این رود پیچان
    باز باران
    باز باران با ترانه آید از چشمان مردی خسته جان
    هیهات بر لب از عطش در تاب و در تب
    نرم نرمك می چكد این قطر ه ها روی لب
    شش ماهه طفلی رو به پایان
    مرد محزون دست پر خون
    می فشاند از گلوی نازك شش ماهه بر لب های خشك آسمان باچشم گریان
    باز باران
    باز هم اینجا عطش آتش شراره
    جسمها افتاده بی سر پاره پاره
    می چكد از گوشها باران خون و كودكان بی گوشواره
    شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
    وندرین تفتیده دشت وسینه ها برپاست طوفان
    دستها آماده شلاق وسیلی
    چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
    وندرین صحرای سوزان می دود طفلی سه ساله پر زناله/ پای خسته دلشكسته
    روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
    می چكد از نوك سرخ نیزه ها برخاك سوزان
    باز باران
    باز باران .قطره ...قطره...
    می چكد از چوب محمل
    خاكهای چادر زینب به آرامی شود گل
    می رود این كاروان منزل به منزل
    می شود از هر طرف این كاروان هم سنگ باران
    آری آری باز سنگ و باز باران آری آری
    تا نگیرد شعله ها دردل زبانه
    تانگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
    تانبیند كودكی لب تشنه اینجا اشك ساقی
    بر فراز خیمه برگونه ها بر مشك ساقی
    كاش می بارید باران
    من فقط حسینیه رو زدم،باقی کاراش با بچه هیئتی هاس! پیشنهاد و عمل و ...
    راستش با اين سرعت داغون كامپيوترم نميشه آپلودش كنم.فردا ميرم كافي نت از اونجا آپ مي كنم!
    فدات گلم.
    این چه حرفیه.ما دوستیم و توی دوستی از این حرفا نیست.
    قربونت برم سایت واسم بد باز میشه.
    نه،تالار هوافضا اشتباه لپی بود! مسیر درست: تالار اسلام
    سلام باران جان:gol:
    ممنون بابت حرفات.راستش همش سعی دارم عوضشون کنم.نمی دونم به نتیجه برسم یا نه ولی خوب ضرر نداره میدونم به خودم ضربه میخوره ولی میگم اگه شد که چه بهتر اگه نشد حداقل مطمئنم دیگه که خودم همه کاری کردم تا عوض بشن.
    میدونم تمام این چیزایی که میگم خودمم هم تجربش کردم .میدونم آدما ارزش خیلی چیزارو ندارن.
    مرسی:gol:
    سلام،
    یه حسینیه زدیم تو تالار اسلام،قرار 10 شب محرم سخنرانی داشته باشه.تشریف آورده بودیم برای شب اول. البته حسینیه اش مال فقیر فقراس! شام نمی دن.
    امروز هم استاد تربیت بدنی خر کیفمون (ببخشید،بهترین اصطلاح برای وصف حاله) کرد،فجیع!
    نه قربونت
    شبت خوش
    من برم بقیه رو تایپ کنم
    خدافظ
    بابا قضیه اینه که با یه دوستم یه شرط بندی کردین رو سنه تانومبام
    من میگفتم 1940 دوستم میگفت 1944
    شرط این بود که اگه من بردم یه چلو جوجه منو مهمون کنه اگه اون برد من 120 تا تمرین انتگرال واسش تایپ کنم
    حالا از شانس ما این تانومبام 4 سال کوچک تر از اب دراومد
    حالا شده 70 تا هنوز 50 تا مونده [IMG]
    با این همه فرمول چیکار کنم خدا
    اخه به من چه تانومبام تو کدوم ساله نحسی به دنیا اومده [IMG]
    سلام باران خانم. خوشحالم كه تو باشگاه مي بينمتون! ممنون! لطف دارين!
    ادبيات من مگه خوبه حالا؟؟:redface: شما كه قشنگ مي نويسين!
    ممنون! به آقا داداش سلام برسونين!:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا