ثانیه های خاکستری...

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
درود! درود!
به دوستان نزدیک و دور
به دنیاها
به آفتاب‌ها
به ارواح آتشین!‌‌
درود بر آنان که روحی سوزان چون خورشید دارند!‌
درود بر ارواح آفتابگونه‌ی کسانی‌که در این کابوسِ خوف در این دریای خروشان مرگ و زندگی دست در دست یکدیگر نهاده‌اند!

1000037780.jpg
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
"با هم عبور خواهیم کرد از دردها و بحران‌ها
با هم عبور خواهیم کرد از تغییراتی که لازم است انجام دهیم
با هم گذر خواهیم کرد از هر لحظه این زندگیِ غیرقابلِ پیش بینی"
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
آدما سعی می‌کنن من رو از داشته‌هام منع کنن
مثلِ گل‌برگ‌های غم‌زده آبی،
امواجِ پریشانِ دریا،
و بارونِ اسیر شده در چشم‌ها..
من آبی‌ام، غم‌زده‌ام، خاکستری‌ام، افسرده‌ام
و با این‌حال؛ تو به سمتم قدم بر‌می‌داری،
دروغ می‌گی اگه شیفته‌ی رنگ‌های کِدرم نشدی!
تو خامِ لبخندم نه، خامِ دردهام شدی.
می‌بینی رینبری؟
من عجیبم و آدما از من عجیب ‌تر.
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
جایی

نیست که نباشی..!

کافه های خلوت
پیاده رو های خاکستری
پارک های بی برگ
کوچه های باریک
دفتر شعر و

سیگار نیم سوخته ام

شیشه شراب و

جام می

همه از تو لبریز است...!

حتی اسم

همه کوچه های

این شهررا

به نام تو کرده اند

انگار

حضور تو مرا

ازتو

بی نیازمی کند...!

می ترسم

روزی برگردی

نشناسمت...!
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
لیلا گله کرده صدام میکنه میگه ازت ناراحتم
میگم چرا ؟
میگه:یهویی بی محلی میکنی، سکوت میکنی
یهو توخودت میری انگار ما وجود نداریم...
میگم:لیلا اینطور نیست ک از عمد باشم
گاهی ناخدا گاه آروم میشم... میرم توغار تنهایی هام

پ.ن


حال ما را چه کسی میفهمد؟
ما آدم های تنها...
ما آدم های به خود پناه برده را...

1000040467.jpg
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
ای‌کاش‌ها،
بذرهایی‌اند که
سال‌ها بعد،
از زیر خاکستر دلتنگی
گل می‌دهند...

عطرشان،
دل‌های خاموش را روشن می‌کند،
و چشم‌ها را بارانی...

اما امروز،
تنها آرزوهایی‌اند
که با انگشتانت
روی ابرها می‌نویسی،
به امید آنکه
باران شوند
و ببارند
بر خاک تشنه زندگی...

1000040803.jpg
 
بالا