صبح

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
خانه ام ساعت ندارد. هیچ چیز به موقع رخ نمی‌دهد. هوا هنوز روشن نشده بیرون می‌زنم، و ظهرها می‌خوابم. شب‌ها تا صبح با کلمات عقیم روی مبل می‌نشینیم و ساکت به تلویزیون خاموش نگاه می‌کنیم.

گاهی با گلدانها حرف می‌زنم، مبادا که آداب معاشرت یادم برود و مثل آنها برای همیشه ساکت باشم. نه که در این چهل سال گذشته حرف زدن خیلی فایده داشته برایم، نگرانم. همینقدر خرفت.

هشت شب صبحانه می‌خورم و در اولین دقایق تاریکی به گنجشک‌های درخت همسایه سلام می‌کنم و روز بخیر می‌گویم و می‌شنوم که بلندبلند می‌خندند و می‌گویند حالا که روز نیست دیوانه. چهار بعداز ظهر برای قراری که ندارم حاضر می‌شوم: زیر دوش آواز می‌خوانم. همیشه هم شامپو توی چشمم می‌رود و با چشم‌‌های قرمز مثل کاریکاتوری از دراکولا به دیدار زنی که می روم که هرگز نبوده است.

دقایقی طولانی در سکوت به سقف خیره می‌شوم و شاهین نجفی یا شاملو یا صدای جاروبرقی زن همسایه را گوش میکنم و اسب ها در سرم یورتمه می‌روند و من با صدای بلند کورس بهاره‌ی گنبد را گزارش می‌کنم. موسیقی پخش می‌کنم و با صندلی‌های ناراحت تانگو می‌رقصم و لامپ‌های روشن را به مرخصی استحقاقی می‌فرستم. همه مستحق استراحتند. من به جای همه مستحق استراحت نیستم.

خانه‌ام ساعت ندارد. ساعت دارد، تو نیستی که باتری برای ساعت بیندازی و تنظیمش کنی و یادم بدهی به عقربه ها نگاه کنم و بفهمم وقت چه کاری است. تو بیشتر از سراسر زندگیم نیستی، و من هنوز از دور با لبخند به خوشبختی کسی که تو را دارد نگاه می‌کنم، و مدتهاست از این که همه چیز به هم ریخته نمی ترسم.
شب، روز، شب.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
یک "صبح بخیر"هایی هم هست
که برای شنیدنش
از صبح زود بیدار می شوی
و بعدِ آن، تازه می خواهی سر به تنِ دنیا باشد
تازه می خواهی چشمِ دیدنِ فردا را هم داشته باشی
تازه می خواهی بنشینی و
زنده بودنت را زندگی کنی
بنشینی و تماشا کنی
که خوشی از سر و کول آن روز تو بالا می رود...‌
قبول کن که گاهی تمام روز تو
به همین "صبح بخیر عزیزم" های یکی بستگی دارد...
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
و در کنارِ تو
صبحی است
که رنجِ شَبان را
از یاد می‌برد...
صبح تون بخیر
❤
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
#ایرج_زبردست

ای صبح، نه آبی نه سپیدیم هنوز
در شهر امید، نا امیدیم هنوز
دیدی که چه کرد، دست شب با من و تو؟
در باز و به دنبال کلیدیم هنوز
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بعضی صبح ها از خواب پا میشی
با خودت فکر می کنی:
نمی تونم از پسش بر بیام.
بعد تو دلت می خندی
چون یاد تمام صبح هایی می افتی که این فکر رو داشتی!


#چارلز_بوکوفسکی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
#بیقــــــرار

صبح از #مشرق
چشمانت بیدار می شوم
نگاهت می کنم...
#لبخند میزنی...
و من
آغاز میکنم
به تکرار
سرود عشق را...
دوست داشتنت را...!!

#مژگان_م
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چون غنچه‌یِ باغ ارغوان باش و بخند
سازی بنواز و نغمه خوان باش و بخند
صبح است و شروع تازه‌ی خوشبختی
آسوده‌ی غم‌های جهان باش وبخند....

#شهرادميدری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نِدای صُبح بِخیر از تو
نَوای مَستی‌اش با مَن

عَجب صُبحِ قَشنگی شُد
نِگاهَت دَر نِگاه ِ مَن


#حمیدرضایگانه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه کسی گفت که صبح قصه اش تکراریست
صبح یعنی آغاز، نغمه، آوا، آواز
چون کبوتر پرواز
صبح یعنی لبخند، لب، تبسم، پیوند
به دو چشمت سوگند...❤️🔥



#شاهرخ_صفرنژاد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
🌸صبحتان با گل و خورشید
🍃هم آغوش باد
🌸درد و غم از دل و
🍃از سینه فراموش باد
🌸صبح امید
🍃بخندد به گل روی کسی
🌸کو به شادی کسی
🍃یکسره در جوش باد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نجوایِ خوشِ ترانه‌ام صبح بخیر
دلگرمی آشیانه‌ام، صبح بخیر

پلکی بزن و قلبِ مرا روشن کن
ای چشم و چراغِ خانه‌ام، صبح بخیر

#صفیه_قومنجانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امروز ، نگاهم را
به نسیم صبح خیالت
می سپارم

تا با نوازشِ دل انگیز نگاهت
باغچه ی باورم
پراز عطرعاشقی گردد

وجوانه های امید
در استقبال آب وآفتاب به زمین
سلامی عاشقانه بدهند


#سعید_وطن_نیا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شعرم را
واژه واژه
دانه می کنم
می ریزم
پشت پنجره ی اتاقت

می خواهم صبح که شد
گنجشک ها جای جیک جیک
با دوستت دارم های من
تورا بیدار کنند.

#محمد_شیرین_زاده
 
بالا