دچار...

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برایش نوشت :
هیچ حواست به من هست؟ من که دارم از بین می‌روم. هیچ حواست هست که شب‌ها گریه می‌کنم و روزها دوری؟ حالا حواست هم باشد، تو مگر قرار نبود مراقبم باشی؟ مگر قرار نبود نگذاری دیگر گریه کنم؟ گریه ام زیاد شده، دردهایم‌ زیاد شده، آنقدر که درمان را پس می‌زنم.
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط دَووم بیار
مثل تمام روز های گذشته‌
مثل همه روزایی که فکر نمیکردی دَووم بیاری
ولی آوُردی:)
باید سَرِپا بمونی.
چاره ای نداری؛
این قصه باید ارزش نوشته شدن داشته باشه"
 
بالا