خوردم.قرمه سبزی بود از ظهر مونده بود.
امروز گند.باز این بغض لعنتی تو گلوم خفم کرده.رفتیم خونه مادر بزرگم.با آوا بازی کردم بهتر شدم.
از استرس درساس.داغونم کرده.
بیخیال.
الانم تنها بودیم مامان و ایسان ترسیدیم صدا اومد از حیاط عمسایمونم تنها بود با دخترش اومدن خونمون

الانم در خدمت شماام.