Recent content by zahra071

  1. zahra071

    یک سال نقش فاصله هایمان سکوت بود شاید برای حرف زدن از عشق زود بود ای کاش قفل سخت سکوت تو می...

    یک سال نقش فاصله هایمان سکوت بود شاید برای حرف زدن از عشق زود بود ای کاش قفل سخت سکوت تو می شکست یا در نگاه سرد تو خورشید می نشست من موج خسته بودم و تو ساحلم شدی با یک نگاه ساکن شهر دلم شدی اکنون ولی به ساحل باور رسیده ام دیگر گذشت فصل و به ٱخر رسیده ام آری کویر تشنه ای به باران نمی رسد...
  2. zahra071

    یک سال نقش فاصله هایمان سکوت بود شاید برای حرف زدن از عشق زود بود ای کاش قفل سخت سکوت تو می شکست...

    یک سال نقش فاصله هایمان سکوت بود شاید برای حرف زدن از عشق زود بود ای کاش قفل سخت سکوت تو می شکست یا در نگاه سرد تو خورشید می نشست من موج خسته بودم و تو ساحلم شدی با یک نگاه ساکن شهر دلم شدی اکنون ولی به ساحل باور رسیده ام دیگر گذشت فصل و به ٱخر رسیده ام آری کویر تشنه ای به باران نمی رسد این قصه...
  3. zahra071

    [گفتگو] بهترین کتابی که تا به حال خوانده اید ؟

    من بیشتر رمان میخونم اکثرشون هم عالی بودن اما اونی که تاثیر بیشتری داشت و به درد همه میخوره و آموزنده است (( دالان بهشت )) نویسنده اش نازی صفوی. من خودم 5 بار خوندمش هر دفعه هم که میخونم یک درس جدید ازش میگیرم حتما بخونیدش
  4. zahra071

    هنر نقاشی روی دست(فوق العاده زیبا)

    مرسی جالب بود
بالا