اره سخته ،ولی وقتی بهش نرسیدی...
مثل کارای این دنیا که هر چی بیشتر یاد میگیری هم علاقت بیشتر میشه و هم اون کار برات راحتتر میشه...اینم همینجوریه...
اگه درکش کنی دیگه بریدن از لذتهای زندگی نه تنها برات سخت نیست بلکه زیباترینه...:smile:
من خودم جزوه هاشو استفاده نکردم ولی شنیدم جزوه تاریخ یالپانیان خوبه...
در کل فقط تو درس مباحث شهرسازی از خلاصه استفاده کردم و کتاب نخوندم ...تو همون درصدم از هم درسها درصدم کمتر شد(حدود 40)و رتبم رو خراب کرد...
تو درسای دیگه فقط کتاب و اگه هم از کسی خلاصه داشتم...خودم از رو کتاب به خلاصه هاش...
کتاب جان لنگ متن سنگینی داره ولی خیلی مهمه...حتما تو تابستون یه خلاصه خوب ازش بردار..تو مبانی نظری معماری خیلی بدردت میخوره..و چون متن سنگینی داره وقت زیاد میبره و نزدیک امتحان خوندنش یک ریسک بزرگه..کتاب گروتر هم خیلی مفیده...حتما زودتر کتابشو بگیر..اکثر مطالب کتاب پاکزاد از گروتره...
من خودم...
ولی به نظر من,ما تو این دنیا هم میتونیم به اون آرامش برسیم...
با تمام تنشهاش...با تمام سختیها...بین مردم..در کنار اونا...
ما میتونیم لحظه ای از این دنیا بریم..که روحمون به کمال رسیده باشه....
درسته...آرامش ویژگی انسان کامله...ولی برای اینکه انسان کاملی بشی..حتما نباید آرامش داشته باشی...
میشه از پوچی به مقصود رسید...از آشفتگی ذهن به ارامش ذهن...
میشه تو سختترین لحظات زندگی خوش بود...
میتونی تو اوج ناشکری و کفر خدارو بیابی...:razz:
پس ما نباید فکر کنیم که آدمای خاصیند که پیش خدا ارج و...
اولین قدم خواستن و طلب کردن این ارامشه...
از خود خدا این آرامشو طلب کنیم...
به اتفاقای اطرافمون توجه داشته باشیم....(ساده از کنارشون رد نشیم)
در اخر به خدا و کمکش اطمینان داشته باشیم...
ولی به نظر من اگه ما آرامشمونو در پدر...مادر..یا هر کس دیگه ای که نگاهش به ما ارامش میده بجوییم....
خیلی موقتیه..
قطعا با از دست دادن اونها ..ما هم به آسانی ارامشمونو از دست میدیم....
چرا ما ادما انقدر خودمونو دست کم میگیریم....
جایگاه امامانو نمیدونم....
ولی ما میتونیم بهترین بندش باشیم....بهترین جانشینش روی زمین....
فقط کافیه با تمام وجود ازش بخواهیم....