viva shz
پسندها
1,130

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هه هه برم بهش بگم بیا دوباره این پیچو بازکن یا یه چیزی شبیه به این مثلا:d
    نه دیگه تابلو میشه وزشته...
    اونم اگه خوشش میومد خودش میومد یه حرفی چیزی میزد...وقتی نیومده یعنی نمیاد..واینجاست که من دیگه کاریش نمیتونم بکنم :(
    کلا موردهای اینجوری برام کم پیش نیومده...همه ازدست رفته:biggrin:اینم روش...والا:cool:
    باید یکی که منو میخواد خودش کمکم کنه وگرنه واقعا من تنهایی نمیتونم کاری بکنم...
    نه یکی دیگه بود:cool:
    ما موندیمو حوضمون یه سیبیلو به من فروخت:(
    تو این مسائل تجربه بهم ثابت کرده کاری ازم برنمیاد .جدا نمیتونم..حالا اگرم اون بنده خدا یا اصلا هرکسی خوشش بیاد ازمن اونم دچارمشکل میشه چون نمیتونه بیاد وعنوان کنه
    من فقط تو نت شیطونم وتوی خونه..بیرون نه اصلا..سودی میدونه:(
    نه بابا چیزی نوشته نمیشه چون من بلت نیستم..منم که عمرا کاریدر ای جهت انجام بدم..دیگه همه منو میشناسن چقد جدیم بیرون...
    کسی جرئت نمیکنه بیاد سمت من
    ....
    ای بابا اینم اخلاقه من دارم مامان
    ازاون که پیچ رو اومد سفت کرد خوشمان امد مث این فیلمای قدیمی:redface:اما خب اینقدری بلت نیستیم بفهمانیمش:mad:اینم شد زندگی:w05:
    یه چیزایی زور نمیخوای سودی قلق میخوان ..
    خداوند مردا رو نمیدونم چرا قوی تر آفریده:d
    ویدا دوستم 6برابر منه هر چی پلمپ یا پیچیه میده من وا کنم میگه تو حکمتت موندم. بهم نمیخوره ضرباتم سهمگین باشه:d
    سیا حرف بزنیا خودت میدونی
    یبار تو آزمایشگاه بودم میخواستم یه پیچی رو باز کنم...هرچی زورزدم نشد که نشد:razz:
    بعدش به یه پسری گفتم آقا ببخشید میشه اینو باز کنید برام:redface:
    آقا تا دست زد پیچه باز شد یجوریم باز شد که انگار باز بوده از اول:(
    آقا مارو بگی به حدی احساس ضایگی بهمون دست داد که نگو:confused:
    بعدش ازش تشکرکردم..بعدش اون گفت اگه میخوای بعدش چیزی رو باهاش سفتش کنید بگید تا انجام بدم.منم گفتم بله ممنون میشم...
    حالا وقتی میبینمش ی سلام علیکی که میکنیم با خودم میگم الان میگه این همونیه که نتونست یه پیچو باز کنه:(
    ....
    ...
    اینم یه خاطره واسه تو:d
    چندروز پیش میگفتی میخوای دختر ذلیل باشی هنوزم رو حرفتی یا پشیمون شدی؟
    لنگنازو کوفت و درد ومرض:razz:..دست بزن داشتم رو نکرده بودم ولی دوس دارم رو کنم بیا دیگه بزنمت :D ..
    حالا ازترس ناخوناتونخور ..رفتم من :confused:..ب ااااااااااااااا باااااااای
    نه ترسید رفت سودی جونی.اس تقیه دیگه:)...منم دارم میام پیشت خواهرم :smile:
    یکی ازعلایقم همین بود که یه پسریو بزنم بی دلیل ..اونم هیچی نگه .. با فنون رزمی که یادگرفته بودم:D..سودی بذار من ضربات اخریرو بزنم:w43:
    بروووووووووووووووووووو انقدر به صدات نناز:D
    ..یعنی انقد خطریه این خانومه..ای دونم..مراقب باش خیلی...:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا