toraj_reza63
پسندها
1,049

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    خوبيد؟
    من چقدر معروف بودما خودم خبر نداشتم!!
    چند تا كتاب راجبم نوشتن!
    ولي كودكيمو درست تحليل نكردن!
    هيچكدومش راجب كودكي من صدق نميكرد مخصوصا عكسش!!!
    عكس كودكي آرتميس تو صفخه ام هست
    ميتونين ببينيد
    سلام
    درست متوجه شدید منظورم همون بود
    نظرتون محترمه و تا اندازه ای متفاوت با بقیه کاربران این سایت
    سلام
    خوبيد؟
    دخمل همسايتون خيلي خوششششششششششششگله
    آخييييييييي،چه موهاي خوشگلي داره
    آخه چجوري دلتون مياد گريشو درارين؟!
    آدم سر از كار شما پسرا در نمياره!اشك بچه رو در ميارين كه گريه كنه بعد نازش كنين!!خب چه كاريه،نميشه همينجوري بدون گريه نازش كنين؟!!
    من يه پسر عمو دارم اونم دقيقا همينجوريه!فقط فرقش با شما اينه كه اشك بچه رو درمياره ولي بعدش ديگه نميتونه ساكتش كنه!!!خيلي سعي ميكنه نازش كنه ،قربون صدقش بره ولي فايده نداره و آخرش مجبوره جواب مامان بچه رو بده!!
    شما هم مواظب باشيد،خيلي از بچه ها گريشون با ناز كردنو شكلات خريدن بند نميادا! ;)
    سلام
    یادتونه 1 بار خواهر دو قلو منو پیدا کردین؟
    منم کسی رو پیدا کردم که شاید با هم دوقلو نباشین
    ولی شباهت زیادی به هم دارین
    میگید نه خودتون نگاه کنید
    http://www.www.www.iran-eng.ir/member.php?u=35799

    خیلی دلم میخواد بدونم که دلایلتون هم مثل همه یا نه....
    ارتمیس خانم
    اینجا اشکشو در اورده بودیم بعد بغلش کردیم همش قربون صدقه اش می رفتیم البته خودشوم یکم ابشو زیاد می کرد و بیشتر ناز می کرد یک جورایی اشک تمساح می ریخت



    امسال می ره پیش دبستانی ور پریده
    البته اینها عکس های 2 سالگیشه الان خانم شده
    همش پز لباس های مارک دارشو میده
    ولی خیلی مهربونه
    [IMG]
    يوهووووووووووو ديدين منم به موقعش گفتم؟
    تولدتون مباررررررررررررررررررررررررررررررررررررررك
    ميدونين من 6شو يادم بود تواين مونده بودم 6بود يا16
    منم قبل اينكه خواهر زادم پسر بشه همين احساسو داشتم و دلم ميخواست حتما دختر بشه!و مطمئن هم بودم كه دختره!
    نمي دونين چقدر دپرس شدم وقتي فهميدم پسره!!
    ولي همون اولين بار كه بغلش كردم،تمام اون احساسمو فراموش كردم!!
    الان اونقدر دوسش دارم كه گاهي وقتها فكر ميكنم اگه دختر ميشد اينقدر دوست داشتني نبود!!
    كاملا نظرمو نسبت به پسر بچه ها عوض كرد!
    من بيشتر دنبال كارم تا پول
    كار تو رشتمو دوست دارم،پولش خيلي برام مهم نيست
    به اندازه كافي وقت داريم كه هم به خودمون برسيم هم به كارمون
    فقط شايد واسه بودن تو دنياي مجازي وقت كم بياريم!كه اونم ميشه حداقل يه روز درميون يه سر زد
    خواهش میکنم قابل شما رو نداشت
    بازم ممنون از لطفتون


    سلا
    تولدتون رو تبریک میگم .امیدوترم همیشه در زندگی بهترینها براتون پیش بیاد
    و همیشه شاد شاد و موفق باشید
    راستي
    ما چون تو خانواده عادت داريم شب تولد جشن ميگيريم و تبريك ميگيم (البته مهسا هميشه با اين قضيه مشكل داره و بهم ميگه آخه چرا شب تولد جشن ميگيرن نه روزش!)
    حالا منم طبق عادت امشب بهتون تبريك ميگم
    تولدتون مبارك
    اميدارم هميشه شاد باشيد و به آرزوهاي قشنگتون برسيد:gol::gol::gol:

    سلام
    خوبيد؟
    ببخشيد كه دو روز نبودم و به بحثتون نرسيدم!
    خوشبختانه مهسا همه رو كامل تعريف كرد و چيزي واسه من نذاشت
    فقط اينكه من آخرش نفهميدم چرا هميشه بهم ميگه شيطون!(شما هم همينطور!)
    بخدا من اونجوريا هم آتيش نيستم!ولي احساساتي چرا،خيلي وقتها هم به خاطر همين خصلتم آسيب ديدم و الان تقريبا ياد گرفتم چطور در كنار احساسم منطقمم قرار بدم و خيلي احساسي عمل نكنم،البته دارم سعي ميكنم كه ياد بگيرم!
    ولي مهسا واقعا آرومه،و خيلي هم با احساس
    يعني با احساس ترين دختريه كه من تا حالا ديدم
    واقعا نمي خوام الكي ازش تعريف كنم كه بگين چقدر همو تحويل ميگيريم!
    من اهل تعريف نيستم،فقط چيزي كه هستو ميگم
    سلام. حواهش ميكنم .
    من هم به خاطر دسته گل زيباي شما متشكرم.
    ممنون اقاي مهندس شما لطف داريد:w27:
    راستی ممنون بابت نظری که در مورد دوستی گفتید.شما نظر لطفتونه.منم از آشنایی با شما خوشحالم و براتون آرزوی موفقیت میکنم
    سلام.
    حق با شماست سایت مشکل داره.مال منم هر کاری میکنم عکس آواتارم عوض نمیشه.
    چند ساعت دیگه امتحان کنید شاید مشکلش حل بشه
    سلام مهندس حالتون چه طوره؟
    منم خوبم. راستي يادم رفت روز تولدتون رو . گفتم يه موقع نگذره تبريك نگفته باشم.
    ولی چیزی که از همون اول برام جالب بود روحیه شاد و شیطون آرتمیس بود.منم که شهر خودم نبودم دپرس شده بودم.همین بیشتر باعث شد به سمتش برم.
    تا حالا که 6 سال گذشته و ما خاطره های زیادی باهم داریم به خصوص به خاطر پروژه ها که همیشه خونه هم بودیم
    اینم ماجرای ما که شما خواسته بودین
    شاید بد نباشه خود آرتمیس هم نظرشو بگه
    خلاصه من فهمیدم که آرتمیس هم مثل من گیتار رو تازه شروع کرده.منم که با رفتنم به شمال دیگه از پیانو دور میشدم قبل از رفتنم 2 ماهی بود که تهران کلاس گیتار میرفتم.و اونجا هم خیلی دنبال کلاس گیتار خوب میگشتم.منم بعد از کلاس رفتم پیش آرتمیس و با هم آشنا شدیم.دیگه 2 تایی با هم گیتار میزدیم.تو دانشگاه هم شب شعر 1 برنامه با هم اجرا کردیم
    ترم اولی بودیم دیگه
    در مورد آشنایی من و آرتمیس
    میخواستم خودش هم باشه بگه ولی فعلا که نیومده
    روز اول دانشگاه بود.استاد جوانمردی که مثلا میخواست بچه ها رو با محیط دانشگاه مانوس کنه مثل بچه مهدکودکی ها یکی یکی ما رو بلند میکرد و ازمون میپرسید که از چی بیشتر از همه خوشتون میاد از چی بدتون میاد
    به من که رسید گفتم از موسیقی رو خیلی دوست دارم و از ناامیدی بدم میاد.نوبت به آرتمیس که رسید گفت از گیتار خوشم میاد راستش یادم نیست گفت از چی بدش میاد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا