sooshi joooon
پسندها
46

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    فيناله حياتيه ممنون ميشم به من راي بديد.
    .
    .
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=152691
    .
    .
    اسحاق : پسر ابراهیم از سارا و برادر اسماعیل . زمانی که ابراهیم صد ساله و سارا 90 ساله بود به دنیا آمد ( طبق کتاب پیدایش تورات ) . به دستور پدرش با خدمتکارش به بینالنهرین رفت و با ربه کا ازدواج کرد
    خدا گفت: زمین سردش است.چه کسی میتواند زمین را گرم کند؟
    لیلی گفت:من.
    خدا شعله ای به او داد.لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت.
    سینه اش آتش گرفت.
    خدا لبخند زد.لیلی هم.
    خدا گفت :شعله را خرج کن.زمینم را به آتش بکش.
    لیلی خود را به آتش کشید.خدا سوختنش را تماشا میکرد.
    لیلی گر میگرفت.
    خدا حظ میکرد.
    لیلی میترسید.میترسید آتش اش تمام شود.
    لیلی چیزی از خدا خواست.خدا اجابت کرد.
    مجنون سر رسید.مجنون هیزم آتش لیلی شد.
    آتش زبانه کشید.آتش ماند.زمین خدا گرم شد
    خدا گفت:اگر لیلی نبود زمین من همیشه سردش بود...
    برو تو گوگل بزن eng
    بعد رو باشگاه کلیک کن
    بعدش صفحه اصلی باز میشه که سمته چپ بالا پس میخواد؛اونو سیو کن که هر دفه ازت نخواد؛بالا تو سربرگت نوشته باشگاه مهندسان رو اون کلیک کن؛میاد صفحه اصلی بعد بیا پایین تو یکی از تالارا نوشته اسمشو!
    سلام عزیزم نه بابا باز نمیشه اومدم واسه پروژم بسرچم!
    از اشناییتون خوشحالم آنیتا , اینم عکس من نیست ولی به قول سارا یه کم شبیه منه !!!
    میبینم که نیومده دوستهایی زیادی دارین ؟ فکر کنم چند ماه دیگه باید باشگاه رو بپوکونین !!
    سلام
    ممنون برای دوستیتون !!! خوبین شما ؟ من اسحاقم شما چی ؟
    نه عزیزم ....چه اشکالی عسلی ؟اسمت خیلی قشنگه .....
    انیتا جان اینو یه بار گفتی فک کنم ......سلام بازم خوشحال شدم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا