دوست داشتنت را بغل گرفتم و دویدم. کاشکی، آدمها با دُور شدنشان، دوست داشـتنِشان را هم، میبُردند!
نمی خواستم نبودنت از شمارش انگشتانم بیشتر شود اما این روزها کاری از دستانم بر نمی آید…!
به او بگویید دیگر " او " های نوشته هایم را به خود نگیرد از این به بعد " او " دیگر آن " او " نیست . . .!!!
ته دیگ عشق اول را هر چقدر که بسابی ، چه با اسکاج دوست داشتن های بعدی چه با سیم ظرفشویی عاشق شدن های بعدی از دلـت پاک نمی شود حالا تو هی بساب بساب و از صدای ناهنجارش سر درد بگیر … !!
کاشکی بارون میگرفت و غم از این دهکده میرفت
صبح روشن میرسید و شب ماتم زده میرفت
کاشکی این مردم ساده جشن شادی میگرفتن
کوچه هارو پل میبستن با گل مریم و لادن
کاشکی باز گلای لبخند میشکفت روی لباشون.....
منم خوبم
یه مدت سرکار بودم ساعت 7بیدار میشدم دیگه عادت کردم به سحر خیزی...اصن یه وضی
بیکاریم دیگه .دو سه روز دیگه میرم بعد هییییییییی زنگ بزن بگو بیا باشگاه