آره بمن گفتن تو با ننه جونت برو مسافرت که هی نشستی جلو لبتاب باهاش حرف میزنی!
میخوای خلاصه دیشبو برات تعریف کنم؟
هیچی دیشب معلوم شد عمو حباب میخواد کنکور دکترا شرکت کنه و دوقلو داره یه دختر یه پسر
مائده امروز تولدشه ولی دیشب پیداش نبود
راضی همش تو فیس بوقه و میاد میبینه 11 صفحه پاتوق رفته جلو و همه رو میخونه یه جواب میده میره
پیشی میخواس بی من بره ددر زیر بارون. البته الان فهمید بدون من اصلا صفا نداره!
آیسی هم میخواد مدرکشو بگیره ولی من بهش گفتم عجله نکنه و اون دانشگاه به وجودش افتخار میکنه
ننه مم نیومد هرچی منتظرش شدیم
[IMG]