ساده بگویم
" نگاه زاده ی علاقه است "
اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه كند
دیگر تو از آنِ خود نیستی
زمان میگذرد و زمانه نیز هم
كودك می شوی
جوان هستی و جوانی نمیكنی
میگذری ...
پیر میشوی ...
میمانی ...
باز هم مثل همیشه در پی گمشده ای هستی
كه با تو هست و نیست
باز در پی آن علاقه ی پنهان
آن نگاه همیشه تازه هستی
باز،آن دو چشم روشن عشق را
در غبار بی امان زمان جستجو می كنی
غافل از آنكه او دیگر تكه ای از تو شده
سایه ای خوش بر دل تو
گوشه گوشه ی این دل خراب
سرشار از عطر نگاه توست