50 امتياز به دختره براي اينكه حاظر شده بخاطر عشقش از خودش بگذره و 50 امتياز به پسر دومي چون شعور داشت بر عكس اولي(پير مرده رو هم بگرديد پيدا ش كنيم بكشيمش)
برو خدا رو شكر كن من بعد از 5 ماه زندگي تازه فهميدم با چه نامردي عروسي كردمو اين همه عاشقش بودم نمي توني تصور كني من چه عشقي به پاش ريختم به هر آرزوي كه داشت رسوندمش و الان فهميدم آقا معتاده تشريف دارن الان دارم كاراي طلاقمو مي كنم و هر روز دارم مي ميرم
واقعا" كه،يعني چي؟؟؟چون نفهميدم؟؟؟؟حتي وقتي تو ماشينش قرصاشو پيدا كرده بودن من رفتم تو پاسگاه با گريه با اعتماد به نفس مي گفت اينا مال من نيستن حسودام ميخواستن خرابم كنن،من گريه مي كردم اون سرهنگ يا نمي دونم چي كه اونجا بود گفت مطمئن باش ماله شوهرت نبودن مشخصه كه مال اين نيستن،تا لحظه اي كه...
قرص متادون مي خورده نمي گه از كي گرفته يا چرا، اول گفت برا مشكل جنسي بعد از ازدواج خوردم،بعد كفت تفريحي تو عقد مي خوردم ،الان كه مي گه يادم نيست از كي شروع كردم اون كس هم كه اينارو بهم داده از اهواز رفته!!!!!!!!!!!!
نه اينجور نبوده من يكم خسته شده بودم از خواستگار ولي نه اونقدر كه خريت كنم شوهرم شديدا" مثبت به نظر ميرسه و ما هم خيلي تحقيق كرديم حتي تو مصاحبه ئ بانك براي استخدامش پسر عمه من باش مصاحبه كرده بود گفت خيلي خوبه از هزار نفر پرسيديم همه گفتن عاليه اصلا" بهش نمي ياد من براي ازدواج با هاش اصلا"...
كاش من هم مثل ساز دهني قوي بودم و مي تونستم راحت بگذرم من چون مي دونستم زود وابسته مي شم يه عمر محل هيچكس نزاشتم نه تو دانشگاه نه هيچ جاي ديگه ولي آخر وابسته يه عشق دروغي شدم
آخه اگه مي خواست اين 5 ماه ترك مي كرد هرچي همه عمر آرزوش بود داشت بهترين چيزارو فقط لب تر مي كرد
من مشاورم رفتم امروزم جلسه سوم بايد برم ولي تو اون 2 جلسه همش داشت اطلاعات بي خودي ازم ميگرفت من فكر مي كنم عاقلانش اينه كه طلاق بگيرم و احساسيشم اينه كه بمونم ولي مي ترسم بمونم من رو هم معتاد كنه يا عمدا"بچه دار كنه كه گير بيوفتم يا بخواد داد و دعوا يا حتي كتك كاري راه بندازه هم از برگشتن پيشش...