حالا شدی عین داداشت
ولی تو بخون مثل من کم عقل نباش
نخونی طلاقتو میگیرم میارم پیش خودم
وایمیستم بالا سرت تا درس بخونی
حالا خود دانی
مگه داداشت مرده که تو درس نخونی ها؟
حالا شدی عین داداشت
ولی تو بخون مثل من کم عقل نباش
نخونی طلاقتو میگیرم میارم پیش خودم
وایمیستم بالا سرت تا درس بخونی
حالا خود دانی
مگه داداشت مرده که تو درس نخونی ها؟
جوری گفتی که فکر کردم اتفاقی افتاده
یاد کردن من چه ربطی به زمانه داره؟
اگه اون موضوع رو میگی که گفتم حل شد
ولی اگه منظورت چیز دیگه است من منظورتو نفهمیدم
سلام
دوست عزیزم
بالاخره بعد از مدت ها وبلاگ رو به روز کردم
امیدوارم که این دوری ما رو پا حساب فراموشی نگذارید
باز هم منتظر نظرات زیباتون در وبلاگ چرا آدم ؟ هستیم
یا علی
اتفاقا قبل از ازدواج لازم تره. اگه قبل از ازدواج نتونی از بعضی چیزا بگذری بعدش دیگه نمیتونی...
باید قبول کرد که اونی که تو رویاهای هر آدمه یه فرد کامله اما وجود خارجی نداره.
باید دید کودوم خصوصیت بد هر کسی رو میشه ندید گرفت و ازش گذشت. بعد با اون دید دنبال شریک زندگی گشت.
چیز دیگه ای که باید قبل از ازدواج قبول کرد اینه که باید از خیلی از آزادیها گذشت. بقول دوستم اولین روز ازدواج آخرین روز آزادیه. اگه نتونی با این کنار بیای بعد از ازدواج دنیا برات تنگ میشه
آره، حق داری...
انقدر فشار از اطراف هست که همه چهره واقعیشونو مخفی میکنن. هیچکس اون چیزی که واقعا تو دلشه به زبون و رفتار نمیاره. متاسفانه این رفتار برا مردم یه عادت شده. شناخت یه آدم که بشه یک عمر کنارش بود کار ساده ای نیست. باید به تقدیر اتکا کرد
اختیار دارین، این چه حرفیهريا، نکنه منظورت اینه که من ..... آره؟
ولی قبلا هم تعریف شما رو تو پستهای باشگاه خونده بودم. از چیزی که میگم مطمئنم. میدونم که هم خواهر خوبی برا داداشت هستی هم شیرینی زندگی خانوادت. هم انشاالله همسر آیندت.
ولی خوب بودن زیاد یه مشکلاتی هم داره
نه
مطمئن باش همونیه که گفتم
میگی نه، امتحان کن. اگه تونستین 2 هفته از هم دور باشین (شما و خونوادتون)
ما یه دخترخاله بزرگ داشتیم (10 - 12 سال بزرگتر از ما بود) همسایه ما بودن. مثل خواهرمون بود. وقتی ازدواج کرد رفت یه شهر دیگه حتی خونواده ما هم دپرس بودن چه برسه به خودش