sahar tala
پسندها
664

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بعضی از آدم ها مال تو اند،
    حتی اگر بذارند بروند، آخرش برمی گردند ...

    بعضی از آدم ها مال تو نیستند،
    حتی اگر هر روز و هر لحظه کنارت باشند،
    آخرش می گذارند می روند ...

    من خیس

    این باریدن

    چشم هایت می شوم....

    بی چتر

    آسمان چشم های تو را

    قدم می زنم!


    دلگير نشو از آدما !نيش زدن طبيعتشونه !سال هاست که به هوای بارانی مي گویند:"خــــــراب... !!!!

    حتي عكستم ندارم كه بذارم روبروم...


    اونقدر نگاش كنم تا بشكنه بغض گلوم...
    تنهایی های من پایانی ندارد


    از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام


    تنهایی را ستوده ام


    تنهایی را بوییده ام


    تنها یی را در کنج دل نهاده ام


    و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم
    کـاش دفتـر خاطراتــم
    چراغ جادو بود
    تا هر وقت از سـرِ دلتنگــي
    به رويش دست ميکشيدم
    تــو از درونش
    با آرزوي من بيرون مي آمدي!
    می توانی بروی قصه و رویا بشوی
    راهی دورترین گوشه دنیا بشوی
    من و تو مثل دوتا رود موازی بودیم
    من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی
    آنقدر شاعرم امشب که دلم ،

    از پس سینه برون آمده باز

    او نگاهش به من است

    من نگاهم به قدم رنجه تو

    آنقدر شاعرم امشب که فقط ،

    روح روحانی تو حال مرا می فهمد
    دیگر نه شراب ها مست می کنند
    نه سیگارها نعشه !!
    ولشان کن ؛
    دارند به طعم لب هات حسودی میکنند

    آهسته دل سپردم، آهسته بی تو مردم ، تو این شبهای غربت، تو رو از یاد نبردم
    پروردگارت با تو مي گويد

    تو را در بيكران دنياي تنهامان،

    رهايت من نخواهم كرد

    بساط روزي خود را به من بسپار

    رها كن غصه ي يك لقمه نان و آب فردا را

    تو راه بندگي طي كن

    عزيزا ،من خدايي خوب مي دانم

    تو دعوت كن مرا بر خود

    به اشكي،يا خدايي،ميهمانم كن

    كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست مي دارم

    طلب كن خالق خود را

    بجو مارا

    تو خواهي يافت

    كه عاشق مي شوي مارا

    و عاشق مي شوم بر تو

    كه وصل عاشق و معشوق هم

    آهسته مي گويم ، خدايي عالمي دارد
    از این راهرو یک نفر رد شده ، که عطرش همونه که تو میزنی
    برای به زانو درآوردنم ، تو از مرگ حتی جلو میزنی
    از این راهرو یک نفر رد شده ، مثل وقتایی که تو ناراحتی
    نفس میکشم با تمام وجود ، عجب عطر خوبی زده لعنتی
    یه جوری دلم تنگ میشه برات ، محاله بتونی تصور کنی
    گمونم نمیتونی حتی خودت ، جای خالیتو تو دلم پر کنی
    صدات میکنم تا همه بشنون ، جواب صدام غیر پژواک نیست
    من اونقدر شکستم حس می کنم که ، هیچ ارتفاعی خطرناک نیست
    یه جوری دلم تنگ میشه برات ، محاله بتونی تصور کنی
    گمونم نمی تونی حتی خودت ، جای خالیتو تو دلم پر کنی؟؟؟؟؟؟؟
    میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
    در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
    هوای سرد ,
    صدای موج
    انتظار انتظار انتظار
    ... ... به خودت می آیی ,
    یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
    نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
    نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
    اسم این تنهایی است
    روز هجران و شب فرقت يار آخر شد...زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
    آن همه ناز و تنعم که خزان مي فرمود...عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
    شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل...نخوت باد دي و شوکت خار آخر شد
    صبح اميد که بد معتکف پرده غيب...گو برون آي که کار شب تار آخر شد
    آن پريشاني شب هاي دراز و غم دل...همه در سايه گيسوي نگار آخر شد
    باورم نيست ز بدعهدي ايام هنوز...قصه غصه که در دولت يار آخر شد
    ساقيا لطف نمودي قدحت پرمي باد...که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
    در شمار ار چه نياورد کسي حافظ را...شکر کان محنت بي حد و شمار آخر شد
    دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم ؛
    بگه : نرو !
    کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم ؛
    بگه : "صبر کن منم باهات بیام،
    تنها نرو ..............................................................!!!!!!!!!!!;)..باشما هستم
    افــسردگـﮯ ڪـﮧ شـاخ و دُمـ نـدارد نـبـودِ تـو بـراﮮ یـڪ عـُمـر افـسردگـﮯ کـافـیـسـﭞ . .
    حس بودنت در دورست ها به من شوق زندگی میبخشد، اما دوریت اینجا، همینجا آزارم میدهد، تو کجای زندگی من هستی که با تلنگری آرام و با چشمکی آشوبم میکنی؟
    شنيده بودم "پــــا" "قــلب دوم" است... امّا باور نداشتم...

    تا آن زمان كه فهميدم،

    وقتی دل مانـــدن ندارم، پای رفتـــن هم نيست...
    با تو می توان بهار شد
    می توان هزار شعر عاشقانه را
    سرود و ماندگار شد
    با تو می توان در این دیار پر فریب
    ره نورد جاده های روزگار شد
    با تو، می توان دوباره دید
    چهار فصل سال را
    بر تن تمام روز های سال
    رنگ دل کشید و یادگار شد
    می توان در کنار تو به جنگ روزگار رفت
    یا که با درخت سبز صلح
    تا همیشه
    همدیار شد
    با تو، می توان ستاره چید
    می توان به آسمان نگاه کرد و بی قرار شد
    وقتی‌ عمق یک ارتباط رو نمیتونی‌ تخمین بزنی


    ‌ شیرجه زدن…


    اصلا کار عاقلانه‌ای نیست!
    وقتی همه رو شبیه اون میبینی یعنی "" عـــاشـــــــــ ــــــــــــــق ی "" .... وقتی اونو شبیه همه میبینی یعنی "" تنــــهایــــــ ــــــــــــــی ....
    نه بابا
    ...


    قنـــــــــد لبانت؛
    نمـــک گیرم کرد؟
    نميدانم فشارمـ
    بالاست يا قندمـ
    یه بابا
    ....
    گر نمی دانی که روزم در غمت چون بگذرد
    یکشب اینجا باش و تا صبح اشک و
    آهم را ببین
    گفتی میری گفتم شاید بخاطر احیا گفتن من میخای بری
    ....


    نیازمندی ها....


    فوری...


    به یک دلیل خوب برای زندگی نیازمندم...!!
    شوخی کردم بابا ....دلخور شدی زود
    ببخش
    دلگیر نشو از آدمها نیش زدن طبیعتشونه به هوای بارانی میگن ......خراب



    بهم مي گي سيگار نكش... وقتي نيستي كه آرومم كني چي كار كنم؟ تو باش.... نذار از بقيه بكشم... من سيگار نمي كشم
    امشب فک کنم احیا رو افتادم :D
    خاهش میکنم شما لطف دارین
    ...
    نمیدونم بعضیها تو دلشون چند دست مبل دارند که هر روز یه نفر به دلشون میشینه.....‏
    اینجا زن که باشی . . . مهریه ات آب هم که باشد . . . قاضی جیره بندیش میکند . . . جان نقد توست که بی ارزش است...
    مرسی
    ..
    دو وقت دلم مي گيرد ..يكي وقتي با "بله" جواب مي دهي ؛ يكي وقتي "شما" صدايم مي كني!!چگونه صدايت كنم كه با "جانم" جواب دهي؟ و " تو " صدايم كني؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا