rahajo0on
پسندها
2,725

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوب تو الان سر کاری:cool:
    منم اگه سر کار بودم عمرا ثبت نام نمیکردم:D
    اوهوم، تاپیک می زنیم :دی
    اره سخت ترین نتش هم مال من خواهد بود :دی
    الن که عالیه دیگه:دی
    خو دیگه قرار نیست بیام تا بعد کنکور:biggrin:
    قربون دستت
    ولی قبلش باید یکی رو پیدا کنیم واسه خودت طبل بر عکس بزنه :دی
    دیگه من طبل رسواییم رو همه جا زدن :دی
    نمیتونم انکار کنم :دییییی
    قربونت برم من
    دیگه چیکار کنیم
    یک عطاره و شیطونیاش! :دی
    سیلاااااااااااااااام رهایییییی
    مرسی تو خوفی عزیز؟
    فعلا که الافی
    تو چه میکنی؟
    شیطونی که کاره همیشگی من :دی
    الهییییییییییییییییی
    گلینمون عقده ای شده :D

    بااااااااشه
    اجازه میدم تو هم چند تا نیشگون ازش بگیری :biggrin:
    نععععععععععععععععععععع
    قدیمها یک حرمتی بود
    فقط من میزدم و میکشتم و اعتراف میگرفتم و شکنجه میکردم و ..... :razz:
    بقیه هم مینشستند دور گود و دست میزدند :biggrin:

    از اون پنجره کوچولو نگاه کن خودت ببین خب :D
    الان هم هستی :surprised:


    نعععععععععععععع خیرمممممممممم
    اعتراف واسه چی ؟
    دیگه قرار نشده با فامئل ما با خشونت برخورد کنی هااااااا :surprised:
    همین که من ازش اعتراف بگیرم کافیه :w16:
    من سس سیز تییاره بودم :D
    بی سروصدا
    همه شلوغیها هم از طرف من بود
    ولی هیچ اسمی از من وسط نمیومد :D


    نعععععععععععع خیرم
    تعویض دیگه واسه چی؟
    بچه م فقط کمی افسرده شده
    اون هم برای این سن طبیعیه
    بچه م حتما یه چیزی دلش میخاد (خنده شیطانی)



    چپ نگاهت بکنه با من طرفه
    جو نگرفته بود
    کلا همینجوری بود :D
    کودک درونش شیطون بود :D


    دارم روش کار میکنم
    شاید مشکل از دلکوش باشه
    یا از میل لنگ
    رفتم بالدئز سحر رو هم کمی تهدید کردم که دیگه کاری باهات نداشته باشه :cool:
    ای واااااااای
    رویت بخندد گلین جووووون
    گئدن گله ن دیگه چیهههههههههههههه :w15:
    معلومه خیلی ناشی هستی هااا
    اون هم با این همه ادعای آدمکشی :D

    گله ن گئدن است اون گلین دلبندم ، گله ن گئده ن :D


    حالا ما اونقده خندیدیم اون روز رو که تا یک هفته پهلو درد و شکم درد داشتیم از خنده :D

    یه دختری بود از یک مدرسه دیگه
    یک دست از این لباسهای چریکی پوشیده بود
    میگفت نسوزه
    وتی خانمه اشک آور رو انداخت زیر پای بچه ها که اینها ماسک بزنند رو صورتشون ، این دختره پرید افتاد روی اشک آور (مثل فیلمهای جبهه ای ایرانی که یکی خودش رو پرت میکرد روی نارنجک :D)
    ما هم ماسک یادمان رفته بود و فقط میخندیدیم :D
    واااا
    اوندا پس آقا اؤلدؤرسن ایران دا اؤلدؤرمه
    گه بوردا اؤلدؤر کی دیه زاد دا وئرمه
    فقط بیرآز زیندانئ وار :D
    زیندان دا کی آدامنان اؤتؤر دی داااا :biggrin:


    آهااااااااان
    اونجاش هم یادم است
    چند تا از گروهها از قطعات اسلحه هاشون اضافی مونده بود
    ما برداشتیم گذاشتیم رو اسلحه خودمون :biggrin:
    مسئولش اومده بود میگفت اسلحه گرفتید میخواهید تانک تحویل بدید ؟ :biggrin::biggrin:
    آخی قئز اسلحه نی نئینیر باااااااااااااااا :D
    خانئم فقط گرک خانوادیه حکومت ائلیه :biggrin:
    لازیم ده اولسا ، آقانی یوللویا جنگه :biggrin:

    مرسی گلین جووووون
    فسقلیها هم خوب هستند
    سلوم داشتند خدمت طعمه شون :biggrin:


    یعنی اسلحه آورده بودند مدرسه تون ؟:eek:
    پس به کجا تیراندازی کردین ؟:biggrin:
    ما رفته بودیم میدان تیر
    اسمش یادم نیست :D
    کم سعادتیه! چه میشه کرد؟
    شما به بزرگواری خودتون من رو ببخشین.
    به روي چشم
    ميگم بابك بخره فردا بياره برات:دي
    وااااا
    آره همون هم خوبه اتفاقا تاپيكاشم هميشه خدا فعالن:دي
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا