raha122
پسندها
313

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من می گویم دیگر برایم دلی نمانده

    ولی اگر باور نمی کنی، بگرد خوب هم بگرد!

    اما بدان پیش از تو

    یک نفر، هر آن چه را که این جا بوده با خودش برده
    بی شک یادت را در تک تک لحظه هایم نقاشی میکنم، امروز در گذر رفتنت به آسمان خیره شدم و قدم زنان باران را با غم تجربه کردم،
    هیچ دانی که در این خلوت بیرنگ سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم میمیرم.
    حالا كه رفته اي

    تمام مي شود قصه‌هاي شهرزاد شعر من..

    به خانه‌اش نمي‌رسد اين كلاغ بي‌خانمان

    مثل تمام قصه‌ها خوب من...
    دغدغه هایم برای شاتهائیست که با تو گرفتیم و

    بی تو ظاهر شد..
    خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم :

    ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده !
    با من بمـــان ...


    آنها که رفتن شان را طـــاقت آوردم ...


    تـــو نبودند
    روزگار نبودنت را برایم دیکته میکند و نمره ی من باز صفر میشود!!!
    هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام.......
    درگیررویای توأم منو دوباره خواب کن دنیااگه تنهام گذاشت تومنو انتخاب کن

    دلت از آرزوی من انگار بی خبر نبود حتی تو تصمیمای من چشمات بی اثر نبود

    خواستم بهت چیزی نگم تاباچشام خواهش کنم درها رو بستم روت تا احساس آرامش کنم

    باور نمی کنم ولی انگار غرور من شکست اگه دلت می خواد بری اصرار من بی فایده ست

    هرکاری می کنه دلم تا بغضمو پنهون کنه چی می تونه فکر تورو ازسر من بیرون کنه

    یاداغ رو دلم بزار یا که ازعشقت کم نکن تموم تو سهم منه به کم قانع ام نکن

    خواستم بهت چیزی نگم تاباچشام خواهش کنم درها رو بستم روت تا احساس آرامش کنم

    باور نمی کنم ولی انگار غرور من شکست اگه دلت می خواد بری اصرار من بی فایده ست
    گــــــاهی بی هـــــــوا


    دلـــــــم هـــــــوایت را می کـــــــند...


    هـــــــوای تـــــــو


    تـــــــویی که هـــــــیچوقـــــــت هـــــــوایم را نداشـــــــتی...
    من را زیر خاکستر جا گـــــذاشتـــــــی!!!
    آهـــــــایـــــــــــــ.. .
    با توام…
    تــــــــــــــــــــــــ ـو یادتـــــ نـــرود!!!
    من به خاطرتــــــــو
    آتـــــــش گـــرفته ام….
    ما پیغام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم
    نمیدانم آنسو برای تو تکه چوبی هست؟
    من که این سو
    جنگلی را به آتش کشیده ام!
    من تو را به دلم قول داده ام ، نگذار بدقول شوم !
    هـنـوز هـم گـاهیــ



    بی آنکـه بـخـواهَمْ... دلـتـَنـگـت میـ شَـوَم...

    دلـتـنـگِ بـودنَـتْ........

    حـَتـی هـَمـان بــودنِ کمْ رنـگـت...

    خـیـلیــ وقْـت بـود کـه دلـَم میـ خـواست بـگویـم

    دوسـتـَتْ دارَم........

    تــــو که غَـریـبـه نیــستـیــ

    دیــگر نـمیـ توانم خودم را به آن راهی که

    نمیـ دانـم کـجـاسـت بــــزنـــم...

    دلــم هـمـان راهیــ را میـ خـواهـد

    که تــــــــو در امــتـدادش ایـستــاده بـــاشی.

    هــمـانْ تـمـامِ راه هـایی کـه میـ گـویـنـد به

    عــِـــــشـــــــقْ

    خــتـــم میـ شــود.
    شرط دل دادن دل گرفتن است وگرنه یکی بیدل میشود و دیگری دودل.
    آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
    منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن
    من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
    واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
    منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
    بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
    چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
    نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه
    فقط تو آغوش خودم دغدغه ها تو جا بذار
    به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار
    مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
    فقط به من بوسه بزن به روح و جسم وتن من
    شب به گلستان تنها منتظرت بودم
    باده ی ناکامی در حجر تو پیمودم

    منتظرت بودم . منتظرت بودم


    آن شبه جان فرسا من بیتو نیاسودم
    وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
    منتظرت بودم . منتظرت بودم


    بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه
    ناگه چون پری خنده زنان آمدی از راه
    غمها به سر آمد. زنگه غمه دوران از دل بزدودم
    منتظرت بودم . منتظرت بودم


    پیش گلها شاد و شیدا میخرامید آن قامت مزونت
    فتنه دوران دیده تو از دل و جانه من شده مفتونت
    در آن عشق و جنون مفتونه تو بودم
    اکنون از دله من بشنو تو سرودم
    منتظرت بودم . منتظرت بودم
    درد یعنی‌ سرت به همون سنگی‌ بخوره که به سینه میزدی …
    هـنـوز هـم گـاهیــ


    بی آنکـه بـخـواهَمْ... دلـتـَنـگـت میـ شَـوَم...

    دلـتـنـگِ بـودنَـتْ........

    حـَتـی هـَمـان بــودنِ کمْ رنـگـت...

    خـیـلیــ وقْـت بـود کـه دلـَم میـ خـواست بـگویـم

    دوسـتـَتْ دارَم........

    تــــو که غَـریـبـه نیــستـیــ

    دیــگر نـمیـ توانم خودم را به آن راهی که

    نمیـ دانـم کـجـاسـت بــــزنـــم...

    دلــم هـمـان راهیــ را میـ خـواهـد

    که تــــــــو در امــتـدادش ایـستــاده بـــاشی.

    هــمـانْ تـمـامِ راه هـایی کـه میـ گـویـنـد به

    عــِـــــشـــــــقْ

    خــتـــم میـ شــود.
    آدم‌ها زندگی می‌کنند ... انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند!

    آدم‌ها می‌شنوند ... انسان‌ها گوش می‌دهند!

    آدم‌ها می‌بینند ... انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند!

    آدم‌ها در فکر خودشان هستند ... انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند!

    آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند ... انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند!

    آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند ... انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند!

    آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند ... انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند!

    آدم‌ها می‌توانند انسان شوند ... انسان‌ها در ابتدا آدم بودند!

    آدم‌ها ... انسان‌ها ...

    آدم‌ها آدم‌اند ... انسان‌ها انسان!

    اما ...

    آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند ...

    اینکه آدم باشند یا انسان ، انتخاب با خودشان است
    سلام روزه داران عزیز
    طاعاتتون قبول
    ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) بر همه دوستداران ایشون مبارک باشه.
    :gol:صورت و معنی آیه 5 سوره بقره به همراه تفاسیر نور و نمونه این آیات :gol:

    با من بمـــان ...


    آنها که رفتن شان را طـــاقت آوردم ...


    تـــو نبودند
    از جدا شدن نوشتی ؛ رو تن زخمی هر برگ
    گریه کردم و نوشتم ؛ نازنینم یا تو یا مرگ
    به تو گفتم باورم کن میان این همه دیوار
    تو با لبخندی نوشتی همنفس خدانگهدار
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا