رسول خدا(ص) فرمودند: براستى خداوند براى برادرم على(ع) فضائل بىشمارى قرار داده است ،كه اگر كسى يكى از آن فضايل را از روى اعتقاد و اعتراف بيان نمايد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مىبخشد.
واگر كسى يكى از فضائل آن حضرت را بنويسد، تا هنگامى كه آن نوشته باقى است، ملائكه براى او استغفار مىكنند. و اگر كسى يكى از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانى را كه از راه گوش انجام داده است مىبخشد.و اگر كسى به نوشتهاى درباره فضائل على(ع)نگاه كند، خداوند تمام گناهانى كه از راه چشم كرده است مىپوشاند، و از آن در مىگذرد.
المناقب، خوارزمى، ص 32
عید کامل شدن دین بر محبان یعسوب الدین مبارک
سلام
من دانشجوی ترم 1 فناوری اطلاعات هستم
برای درس "مبانی فناوری اطلاعات" دنبال یه پروژه میگردم
به نظرتون چه موضوعی بذارم؟؟؟؟
میشه راهنماییم کنید تورو خدا؟؟؟؟؟
اگه میشه بهم پی ام بدید و با چت راهنماییم کنید
خیلی ممنون
id man: yakhoda89
meil: alirezaagha70@yahoo.com
یا علی
الهی خدا نکه امیری نگو این حرفارو
حکمتی داشته که نشده خودتو ناراحت نکن
نگو این جوری خداروشکر تو همه چیت سر جاش هست و روبهراهه
توکلت به خدا باشه جیگولی از این حرفا نزن خدا قهرش میگیره ها
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... گه می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد