old friend
پسندها
3,218

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خـُـــــــــــبـــــــــــــــــــــــ :D
    الوعده وفا... اومدم به قولم عمل کنم...
    نظر مثبتت چیه؟:D
    نه دیگه "به قول خودت شوخی شوخی حرف جدی زدی"

    ولی من بخشندمو زود میبخشم به شرطی که تکرار نشه....خواهشا:D
    خخخخخخخخ خوشم مياد از من خوش شانس تري.دي
    بهله با كارت مبارزه كن :) دي
    شب خوش .باي
    چي بگم خب...ايشالا:redface:
    تو چ خبر؟ منك امرو فقد دنبال گشتم...
    سركار خوش ميگذره؟خخخخخ
    بعد اينكه اشكم در اومد خب... :| ...تازه قديما هر برگه اي ميديد مينداخ دور..الان ديگه ميدونه هر برگه اي ك شلوغ تر و بدخط تره مهم تره ... و كمتر از برگه هام واسه نوشتن آدرس و شماره استفاده ميكنه...بوخدا :|
    اهوم گل كلم..خخخخخخخخ:D
    م دارم دييونه ميشم ديگه...باور كن ميگم مامان فلان چيز نيس هرچي ميگردم...ميگه خودم پيداش ميكنم... خو مادر من چرا؟‌‌ :|

    نبودم گلم....
    بهله بهله خدا صبرت بده...م تلاش كردم خعلي جقلس.خخخخخخخخخ

    كاش مامانم باورم كنه ...
    باورم كنه ك...
    توي بهم ريختگي وسايلم يه نظم خاصي هست...
    باور كنيد خسته شدم انقد دنبال وسايلم گشتم...
    فقد چون مامانم مرتبشون كرده :|
    جنبه داشته باش دیگه....
    اولندش داداشم بیشتر از تخم چشاش بهم اعتماد داره
    منم بیکار نیستمو به رفتارم واقفم
    اینجا مجازیه لطفا مجازی رفتار کن
    به سلامت شام سرد نشه....
    شبا صرف خانواده الآنم داداشم نرسیده واسه همین پلاسم

    اگه بیاد میشینیم سه تایی مینچ بازی یاد بچگیا بخیر
    راستی بازی میکنی بفرما....:D
    حالا هی بزن سرماااا

    باشه ازبس میام پروفت که خفه شی از پیامام.....
    خوب اگه من بی معرفتم شما چرا یه حالی ازمون نپرسیدی
    باز شروع شد
    خودت پیش قدم میشدی
    اگه خنده دارن بفرما
    شاد باش شما....
    میخندی دیگه...:mad:
    اگه بازم بخندیاااااا:exclaim:
    خودتت فرمودی به نقاشیای خونمون بخندم

    خودگیری داری معلومه

    شادیه زیاد بهت نمیسازه:D
    پس دیدی میشه خندید
    حتی به دردایی که گفته میشه
    چون همیشه دردی بالاتر هست...
    البته نمیخام برم تو فاز دپراسیون
    بخند وخوش باش:D
    به مناسبت هفته ی دفاع مقدّس | 7 روز با صاحبدلان

    امروز با:

    شهید مهدی زین الدّین



    نزدیک عملیات بود. یک روز دیدم گوشه پاکت‏ نامه از جیبش زده بیرون.

    گفتم: "این چیه؟"
    گفت: "عکس دخترم."
    گفتم: "بده ببینمش."
    گفت: "هنوز خودم ندیدم. عملیات نزدیکه، می‏ترسم مهر پدری کار دستم بده. باشه برای بعد."



    بیشتر بدانید: #1
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا