old friend
پسندها
3,218

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خب میگن برای بار اول چشمت به کعبه بیفته یک ارزوت براورده میشه منم اروزی عاقبت بخیری میکنم میگم خدایا پاکم کن بعد خاکم کن......
    بعضی وقتها همچین سفت وسخت نمازخون میشم که حد نداره یک ماهی اینطوریم بازخسته میشم یک هفته نمیخونم.......اصلا بیزار میشم ازخودم
    بگم خدایا کمکم کن ادم بشم.....
    نه اونطورام نیستم دیگه .....اکثرا میخونم بعضی وقتها یادم میره ....یا دانشگام وضو ندارم بخوام هم وضو بگیرم سخته....بعد یا مثلا خواب میمونم.......خب چیکارکنم
    منم دقیقا. همه امیدم به مکه است که بلکه برم اونجا تحت تاثیر قرار بگیرم ادم بشم.....
    پس توهم مثل منی........
    من فقط یک چند سال وضو قضادارم..:biggrin:.
    نه ازشوخی گذشته وضع توهم مثل منه.....دلم میخواد همیشه بخونم اما نمیدونم
    چرا هی شل وسفت میکنم....
    طفلی پسرهای کلاس ترمهای اول اخر کلاس مینشستن.......الان میان صندلی جلو تو حلق استاد میشنین موقع تیطر زدن هم رنگ خودکارشونو عوض میکنن با صورتی ملایم مینویسن....:w15:
    بخدا.......من دیگه نهایت خیلی لجم میگرفت میگفتم عوضی.......اونام مامانم انقد لبشو گاز میگرفت و بابام چشم قره میرفت که از تو اتاقم دیگه درنمیومدم......بعد این ...... عه عه عه........کاش درش نمیاوردم .........:D
    بچه های الان خیلی بی ادب شدن بخدا وقتی میخوام باهاشون حرف بزنم چند بار قبلش باخودم تمرین میکنم که یکوقت جلوهمه حرف زشت بهم نزنن.....این سری هم خیلی حرف زشتی زد نه به من ها......کلا حرفش زشت بود.....
    نه بابا اصل مفهومی هاست .....بقیه اش که چرته........
    اما خداییش تو کلاس ما رقابت خیلی زیاده ......
    جالبش اینجاست که به هیچکس هم نمیرسونم ......موقع رفتن دوستم گفت بیام بیرون میکشمت ....منم وانستادم........خخخخخخخخ
    جزقله بچه حرف ناموسی زد .....ما بچه بودیم پامونو جلو بابامون دراز نمیکردیم بعد این میگه ......استغفرالله.........حقش بود.......
    اره بعضی وقتها اصلا حال میکنم خر بزنم ....فقط بخاطر عکس العمل بچه ها...:D
    نه من کارهای ازاین بدتر میکنم....هنرجوهای ترم یک که تاحالا پاشونو تو چهارمتری نذاشتن از پشت انداختمش تو اب بعدم خودم درش اوردم ..فقط بخاطر اینکه یک حرف خیلی زشت زد......اصلا در شان من نبود...:D
    نه اخه خبرنداری دیگه.........خر زده بودم اساسی .....
    خوبم .........توووووووپ.......اساسی.......ساعت ده یونی امتحان داشتم ..ساعت ده و نیم برگمو دادم همه دوستام از شدت تعجب و حسادت داشتن خفه میشدن ....بهم فحش میدادن......فکرنمیکردم انقد خوب بدم .... اصلا یک کیلو چاق شدم ...باور کن....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا