niliya
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد و او سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد و او پیش پایم مسائلی گذاشت تا آنها را حل کنم من از خدا خواستم به من عشق دهد او افراد زجر کشیده ای را نشانم داد تا به آنها محبت کنم من هیچ کدام از چیزهایی که از خدا خواستم را دریافت نکردم ولی به همه چیزهایی که نیاز داشتم رسیدم eidetoon mobarak.
    دوست ، واژه است ، واژه اى که از لب فرشته ها چکیده است !
    دوست ،نامه است ، نامه اى که از خدا رسیده است !
    نامه ى خدا همیشه خواندنى ست !
    توى دفتر فرشته ها ، واژه ى قشنگ دوست ، تا همیشه ماندنى ست !
    تمام سپاسم از آن کسی است که به من نیاز نداشت اما فراموشم نکرد""...
    شکسپیر""
    :w30::w30::w30:
    آنان که روحی مایوس دارند، مقصرترین افرادند، زیرا رشته ی پیوند با زندگی را بریده اند و به نوعی به خودکشی روحی روی آورده.
    اگر امید نباشد همانند این است که خانه ی وجود انسان چراغ نداشته باشد...
    سالی پر از شادی و امید را برایتان آرزومندم.
    صدای خنده ی خدا را می شنوی؟
    دعاهایت را شنیده و به آنچه که محال می پنداری می خندد
    بگذار روزگار هرچه میخواهد پیله کند، شاید روزی ما هم پروانه شویم!
    :w30:
    تو را دوست دارم بدونه انکه علتش را بدانم محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا
    زندگی اگر هزار بار دیگر بود....بار دیگر تو،بار دیگر تو، بار دیگر تو!!


    doostae golam man a farda miram khabgah
    dg nemitoonam ziyad biam net
    khoobi badi didin halal konin.
    :w30:
    برج مراقبت : باند يک آماده نشستنه,چرخ هاتونو باز کردين؟ خلبان : پَ ن پَ کف بريزين تو باند يخورده ليز بخوريم برج مراقبت : حالا بخنديم کاپيتان؟ خلبان : پَ ن پَ بزن اون لايک قشنگه رو شاد شيم برج مراقبت : کاپيتان توجيح هستين که جون مسافرا دست شماست؟ ... خلبان : پَ ن پَ توجيح نشدم,ميشه يه راهنمايي بکنين برج مراقبت : کاپيتان بلاخره ميخواي بشيني؟ خلبان : پَ ن پَ ميخوام پاشم يه دو رکعت نماز وحشت بخونم! برج مراقبت : من خاااار مادر تو و فيسبوک و ....خش خش...خش خش... آخرين مکالمات ضبط شده بر روي جعبه سياه
    پشت تمام مصیبت های جهان برکاتی نهفته است که بعلت دید محدود ما نمی توانیم آنها رو ببینیم
    من زنی ازاده هستم
    در فطرت من حیا نهاده شده
    میدانم کجا شرم کنم و کجا باید رها شوم
    تو به من نیاموز قانونگذار
    امان از خنده ای که لابلای آن

    بغض دردناكی گلویت را بفشارد

    امان از آن لحظه
    آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم ساعتها را بگذارید بخوابند . بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست.
    دکتر شریعتی
    به خودم میبالم که در این عصر یخی
    دوستی دارم که دلش آیینه ی خورشید است
    سالها پیش از این
    زیر یک سنگ گوشه ای از زمین
    من فقط یک کمی خاک بودم همین
    خاک هر شب دعا کرد
    از ته دل خدا را صدا کرد
    یک شب اخر دعایش اثر کرد
    یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
    و خدا تکه ای خاک برداشت
    اسمان را در ان کاشت
    خاک را توی دستان خود ورز داد
    روح خود را به او قرض داد
    خاک توی دست خدا نور شد
    پر گرفت از زمین دور شد
    راستی من همان خاک خوشبخت
    من همان نور هستم
    پس چرا گاهی اوقات
    اینهمه از خدا دور هستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    روياهايت را رها مكن...
    بگذار هر روز رويايي باشد
    بگذار هر روز دليلي باشد براي زندگي
    ر وياهايت را رها مكن...
    ميدانم بسيار دشوار است
    و گاهي ترديد مي كني كه به اين همه مي ارزد؟
    به زندگي اعتماد كن
    در آمدن آفتاب را بنگر و خدايت را ستايش كن
    و من به تو ا يمان دارم
    چیزی بیشتر از زنده ماندن انجام بده

    زندگی کن

    چیزی بیشتر از لمس کردن انجام بده

    احساس کن

    چیزی بیشتر از دیدن انجام بده

    نگاه کن

    چیزی بیشتر از خواندن انجام بده

    غرق شو

    چیزی بیشتر از شنیدن انجام بده

    گوش کن

    چیزی بیشتر از گوش دادن انجام بده

    درک کن
    خدایا!

    مدعیان رفاقت هر کدام تا نقطه ای همراهند!
    عده ای تا مرز منفعت
    عده ای تا مرز حال
    عده ای تا مرز جان
    عده ای تا مرز آبرو
    و همگان تا مرز این جهان.
    تنها تویی که میمانی ، بمــــــــــان
    خطا از من است، می دانم.

    از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”
    اما به دیگران هم دلسپرده ام
    از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”
    اما به دیگران هم تکیه کرده ام
    اما رهایم نکن
    بیش از همیشه دلتنگم
    به اندازه ی تمام روزهای نبودنم
    ر آنکه خردمندتر است اهریمن بیشتر به او حمله می کند . در میدان جنگ و آورد او هزاران فتنه و افسون کشته شده را خواهی دید . ارد بزرگ
    میگن وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس !
    تو برنده ای
    آخه خدا همیشه دو تا دستش برای تو پُره
    برایت از طلا تختی
    مسیری رو به خوشبختی
    برایت عمر نوحی را
    وقار همچو کوهی را
    برایت صبر ایوبی
    حیاتی مملو از خوبی
    برایت شاد بودن را
    صداقت را محبت را
    دعا کردم
    تاکجای قصه هاباید زدلتنگی نوشت؟
    تا به کی بازیچه بودن در دودست سرنوشت؟
    تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
    یا فقط با گریه های بیقرار ارام شد؟
    بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار ؟خسته ام از زندگی به غصه های بی شمار
    پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
    تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
    به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد
    به دستانت بیاموز که هر گل ارزش چیدن ندارد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا