تا تو رفتی همه گفتند که از دل برود همان که از دیده برفت و در آن لحظه به ناباوری و غصه من خندیدند و کنون آه ای تو رفته سفر ،که در این کلبه خاموش هنوز،یادگار تو بجاست.کاش یک لحظه سرود شب اندوه مرا میخواندی که چه ها بر من آزرده گذشت.و بدانی تو از دل نرود همان که از دیده برفت
خيلي سخته توي پاييز با غريبي آشنا شي اما وقتي که بهار شد يه جوري ازش جدا شي خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد اون بگه که هرگز نميخواد تو رو ببينه