Ned_Anathema
پسندها
92

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه کسی میداند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟

    چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟

    پیله ات را بگشا....تو به اندازه ی یک دنیایی
    ترجمه متن زیر :
    به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو،
    سپیده دم آیم مگر تورا جویم بگو کجایی؟
    نشان تو گه از زمین گاهی ز آسمان جویم
    ببین چه بی پروا ره تو می پویم بگو کجایی؟
    کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم
    به غیر نامت کی نام دگر ببرم
    اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؟
    به دست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی؟
    فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی؟
    یک دم از خیال من نمی روی ای غزال من
    دگر چه پرسی ز حال من
    تا هستم من اسیر کوی توام درآرزوی توام
    اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؟
    به دست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی؟
    فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی؟
    for you:
    EToward you
    in the way of your path,
    Desiring a glance of your face,
    I'll come with the dawn

    So that I might find you,
    Tell me, where are you?

    Sometimes from the earth
    And sometimes from the sky I ask for a sign of you

    Look how fearlessly
    I am treading your path

    Tell me, where are you?

    How could I ever forget your moon-face?
    What other name would I call out but yours?

    If I ever find you,
    I would tell you the stories of my heart

    In your hands I placed
    my love-sick heart
    What else do you desire from me?

    My feet are weary from walking in search of you
    Tell me, what else do you desire of me?

    Not even for a moment
    do I stop imagining you, my gazelle

    Then why don't you care about my well being?

    As long as I live,
    I am the captive of your path
    I live only in desire of you

    If ever I find you,
    I would tell you the stories of my heart
    Tell me, where are you?

    In your hands I placed
    my love-sick heart
    گفتم:دل و جان در سر کارت کردم

    هر چيز که داشتم نثارت کردم

    گفتا : تو که باشي که کني يا نکني؟

    آن من بودم که بي قرارت کردم
    باش:(
    پس فعلا بابای
    راستی اگه خواستید منم تولد ببرید، 1روز قبلش بهم خبر بده
    دستت درد نکنه
    ای بابا....
    ما فقیر فقرا کجا، شما ها کجا...!!!!!
    ............
    دکتذ گفت باید گچ بگیری، من نگرفتم....
    از گچ بدم میاد
    احساس فلجی بهم دست میده.....
    گچ که نگرفتم هیچ، تازه کلی هم بهش فشار آوردم.....دلم براش سوخت..!!!!
    حناق؟؟؟؟:razz:

    خو نمیتون حرکت بزنم دیگه...!!!!!
    اتفاقا جند روز پیش یه دختره تو پارک داشت حرکت های مایکل رو انجام میداد، خواستم برم روشو کم کنم، نشد...!!!!!
    حیف مچ پام درد میکرد، ولی قرار شد که بعدا بیاد تا حالشو اساسی بگیرم...!!!!!:biggrin:
    من فقط سلیقه خودمو میپسندم...!!!!!!:biggrin: :redface:
    من تمام زندگیم به پا هام بستس...!!!!!
    الانم که 1هفتس مچ پام اینجوری شده...
    نه میتونم ورزش کنم نه بدو ام....
    از همه بدتر، دلم واسه مایکل تنگ شده( که با این مچ هیچ غلطی نمیتونم بکنم...!!!!!)
    ...........
    تولدم 2-1 ماه دیگست...!!!!!
    2 تیر
    50 تومنمو پس بده....
    میخواستم برم کفش بگیرم...
    .................
    ندا از وقتی پام اینجوری شد، ناراحتی روحی گرفتم...!!!!!
    .........
    کی برا من تولد میگیرید؟؟؟؟
    تاندون پام کش اومد.....:mad:
    بعدش حساسیت گرفتم شدید....:(
    بعدش 50 تومن پول از جیبم افتاد بیرون...:mad: :redface:
    خلاصه کلی بد آوردم.....
    ..........
    مبارکه
    جفتشون با هم تولد گرفتن؟؟؟:biggrin:
    پس هر وقت رفتید منم خبر کنیدا....
    من هفته قبل کلی بد شانسی آوردم.....:cry:

    کی؟؟؟؟
    کجا؟؟؟؟
    خو چرا منو خبر نکردید؟؟؟؟؟
    حالا رفتید یا نه؟؟؟؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا