narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دوبـــــــــاره

    از خوابــــ پریده امــــ

    نفســـ هایم به شـماره افتاده انــــد

    و اشک می ریزم

    خــــــوابت را دیده ام

    دوبــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــاره

    منـــــــــــ !

    دوبــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ ــــــــاره

    تـــــــــو!

    دوبــــــــــــــــــــــ ــــــــــ ــــــــــاره

    آغوشـــــــــتـ !

    هرم نفـــــــــــس هایتـــــــــ

    هنوز گرم اســـــــــــتـ

    ناگهانـــــ

    صـــــــــــدای زنــــــــــانه ای زیر گوشمـــــــــــ میپرســـــــد:

    بــــــــــاز هــــــــــــــم کابوسـ دیدی عزیزم ؟
    لحظه ديــــدن تــو لحظـــه يکــــي شـــدن بود

    لحظه تکرار عشق و با تو هم قسم شدن بود

    من تـــوي بــــــرق نگاهت قصر روياهامو ديدم

    نذر کردم صد گل ياس تا به عشق تو رسيدم

    اي نفسهاي پياپي بــــي تــو زندگي عذابه

    مالک دنيا که باشم بــي تو عمر من سرابه
    آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست
    حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

    دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
    تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

    سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
    آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

    ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
    ای وای، های های عزا در گلو شکست

    آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
    خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

    «بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت
    «آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست

    فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
    نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

    تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
    بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست...
    مي خواهم اين بار از تو بگويم ....... از تو بهترينم



    دوست دارم من باشم و کاغذ و خودکار ي که فقط نام تورا بنويسد

    با تو حرفها دارم به اندازه ي هزار سال...سالها يي که ديگر متعلق به توست

    دلم را به ياد تو با دريا و آرزوهاي زيبايي آميخته ام

    آرزوها يي که اول و آخر آن تو هستي

    مي دانم که يک روز دنيا تمام ميشود

    ولي عشق تو همچنان پابر جاست

    با تو خواهم ماند وتنها تو با من بمان

    كه وقتي تو هستي گويي تمام خوبيهاي دنيا را به يكباره در كنار خود دارم
    آن کس که دنیای من بود ، تو بودی


    آن کس که ویران کرد دنیای من را ، تو بودی

    آن کس که حسرت خوابیده در خوابهای غم آلود من بود ، تو بودی

    آن کس که در این رویای عشق ، کابوس زیبایم بود ، تو بودی

    آن کس که این دل را اینگونه دیوانه ، ویران کرد ، تو بودی

    آن کس که مرا لبریز از عشق ، لبریز از درد کرد ، تو بودی

    مرا در گورستان فراموشی دفن کن ،

    مرا از خاطره ها کم کن ،

    مرا از زندگی ، از فرداها ، از دل کم کن ،

    اما من هر شب سینه چاک می کنم ، دل برون می آورم و فریاد پر از سکوت درد پر از عشق سر می دهم

    خدایا می شنوی؟؟؟؟

    هیسسسسسسس...

    می دانم بر نمی گردد اما بگذار دل خوش به روزی باشم که اسمش ، "شاید " هست

    شاید یه روزی برگشت...

    "غریبه"
    با تو می توان بهار شد
    می توان هزار شعر عاشقانه را
    سرود و ماندگار شد
    با تو می توان در این دیار پر فریب
    ره نورد جاده های روزگار شد
    با تو، می توان دوباره دید
    چهار فصل سال را
    بر تن تمام روز های سال
    رنگ دل کشید و یادگار شد
    می توان در کنار تو به جنگ روزگار رفت
    یا که با درخت سبز صلح
    تا همیشه
    همدیار شد
    با تو، می توان ستاره چید
    می توان به آسمان نگاه کرد و بی قرار شد
    آسمان را مرخص کردم
    شاید اگر زود بجنبد به قطار بعد از ظهر برسد
    دیگر به هوا هم نیازی ندارم
    تو خودت را مثل آسمان
    مثل باران
    مثل هوا
    مثل نور
    ...پهن کرده ای روی همه ی لحظه های من
    هنوز هم از تمام کارهای دنیا...
    دل بستن به دلت...
    بیشتر به دلم میچسبد!
    روز هجران و شب فرقت يار آخر شد...زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
    آن همه ناز و تنعم که خزان مي فرمود...عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
    شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل...نخوت باد دي و شوکت خار آخر شد
    صبح اميد که بد معتکف پرده غيب...گو برون آي که کار شب تار آخر شد
    سیلام نرگس خانممممممممممممممممممم....
    مرسیییییییییییییییی....
    چشاتون باحال میبینن!!!:D
    سلام خوبي شما ...
    لحظات بهاريتون به شادييييييييييي
    تشكر از محبت هاااااا
    شاد باشي و سلامتتتتتتتتتتتت ...
    میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
    در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
    هوای سرد ,
    صدای موج
    انتظار انتظار انتظار
    ... ... به خودت می آیی ,
    یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
    نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
    نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
    اسم این تنهایی است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا