naghmeirani
پسندها
51,896

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
    یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم

    یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
    تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی

    تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
    تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم

    مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
    تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟

    نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم
    که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم

    خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی
    ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی

    یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم
    یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم

    یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن
    تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من
    وقتی مال من شدی ...
    تیک زدن
    بگو بخند
    کامنت بازی
    مسیج بازی ..

    دوست اجتماعی
    دوست معمــولی
    دوست خانوادگی
    فقط دوستیم
    کوفت ...
    زهرمار ...
    همه این چیزا تعطیل ... !!!

    فقط و فقط من . . .
    فقط مال خودم !
    خنده هات ..
    گریــه هات ..
    شیطنت هات .. .
    غصه هات ..
    اخـــــمات ...
    همه چیزت فقط مال من !!

    فک کن خودخواهم
    یا حســــــود ..

    یا فک کن طرز فکرم قدیمیه !!
    همینه که هست . . . !!
    من تورو فـــــــــقـــــــــط برای خودم میخوام!
    من همیشه منتظرم ..

    منتظرِ توئی که آمدنت ..

    نبضِ تپش هایم شده است ..

    من همیشه منتظرم ..

    منتظرِ یک نگاهِ قشنگ ..

    نگاهی که .. منظرِ نگاهم شده است ..

    منتظرِ هُرمِ دستانت ..

    دستانی که ..خیالِ لمسشان ..

    لبخندِ لبانم شده است ..

    من ..

    همیشه ..

    منتظرم ..

    منتظرِ توئی که .. هیچوقت نمی آیی ..

    توئی که در کنارِ دلم .. حتی یک لحظه هم نِمی پائی ..

    و من .. باز هم منتظرم ..

    منتظرِتوئی که نگاهت را ..

    جز در خیالاتِ قشنگِ دلم .. نمی بینم

    توئی که گرمای دستانت را ..

    ندارم .. مگر در خواب و خیالِ شیرینم ..
    به او بگویید دوستش دارم

    به او که قلبش به وسعت دریاییست

    که قایق کوچک دل من درآن غرق شده…

    به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد

    و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد…

    به او بگویید دوستش دارم

    به او که صدای پایش را میشنوم، به او که لحن کلامش را میشناسم

    به او که عمق نگاهش را میفهمم، به او که ............

    به او بگویید دوستش دارم
    یافته ام ترا

    در روزی همه آبی

    همه هوای تازه

    یافته ام ترا

    صدایت را

    نگاهت را

    شگوهت را

    و هر آنچه را که بتوان جای داد در واژه شعر

    یافته ام ترا

    ترا که همه فری و همه نازی

    میخوانمت سبک بال

    می خواهمت پر رمق

    منی که از دیار خستگی ها گذر کرده ام...
    گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،

    بيدارم؛

    گاهگاهي نيز،

    وقتي چشم بر هم مي گذارم،

    خواب هاي روشني دارم،

    عين هشياري !

    آنچنان روشن كه من در خواب،

    دم به دم با خويش مي گويم كه :

    بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !

    ***

    اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار،

    پيش چشم اين همه بيدار،

    آيا خواب مي بينم ؟

    اين منم، همراه او ؟

    روي راهي تار و پودش نور،

    از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟

    ***

    اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا !

    خواب يا بيدار،

    جاوداني باد اين رؤياي رنگينم !
    آری همیشه قصه این چنین بوده است


    گفتی از دلتنگی هایم دیگر سخنی نگویم


    من امشب دلتنگی هایم را به دست باد سپردم


    تا این باد با دلتنگی هایم چه کند


    آیا دلتنگی های مرا به دریا خواهد برد؟


    و فریادش را با فریاد موج های بیتاب یکی خواهد کرد؟


    یا در شبی بارانی


    بر سنگفرش کوچه ی خلوت جاریش می کند


    یا شاید در شب مهتاب


    آن را به نگاه یک غریبه که به ماه خیره شده بسپارد


    یا شاید در پگاهی سرد


    در گوش دو پیکر خسته در خواب زمزمه اش کند


    آیا کسی دلتنگی های مرا خواهد شنید؟


    دلتنگی هایم را به باد سپرده ام


    شاید این باد دلتنگی مرا


    در گوش تو ای ناب تر از غزل هایم زمرمه کند


    می دانم آزردمت مرا ببخش


    اما بگذار برای آخرین بار بگویم


    که امشب سخت دلتنگ ات هستم
    سلام منتظر حضور گرمتون هستیم
    نظرسنجی تالار مشاوره
    سلام:gol:[نظرسنجی]-عکاسی هنری شماره 01- نوروز و طبیعت
    [نظر سنجی]-تابلـــوی هنری شمــــاره ی 7-آلات موسیقی
    خجالت نمیکشی شیشه مانیتورت انقد کثیفه
    اگه میخوای شیشه ی مانیتورت تمیز شه کلیک کن:d

    http://www.sanger.dk
    گاهی وقتا توی رابطه ها
    نیازی نیست طرفت بهت بگه :
    برو !
    همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
    همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
    همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

    همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
    و همین که حضور دیگران توی زندگیش
    پر رنگ تر از بودن تو باشه
    هزار بار سنگین تر از
    کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
    پس برو
    قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

    گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم

    تا به گوش تو برسانند....

    می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند...

    غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار ....

    من اکنون صاحب دشتی قاصدکم!

    اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک

    می میرند؟

    گم شدم

    در تاریخ جداییمان!

    در لحظه ای که نگاهت را

    به سیاهی چشمانم دوختی

    و با همان معصومیت همیشگی ات

    مرا در اغوش کشیدی...!

    از ان زمان...

    روزها....

    ماه ها...

    و سالهاست میگذرد!

    هنوز اما گم شده در همان نگاهم....!


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا