همچون پرستو ، بال كنده در نهانم
اينجا هواي غصه را هم آشيانم
تا كي بجويم بارالهي استخواني؟
تا كي بگريم خنده هايت را نهاني!؟
تا كي بگويم من گلي گم كرده دارم؟
تا كي ببينم سينه اي آكنده دارم؟
اي آفتاب چندمين ، شب را سحر كن
لب بر لبان من بنه ، بر من نظركن
تا كي بمانم در نبودت ريسماني؟
تا...