mona-70
پسندها
1,361

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گنجشکک اشی مشی لب بوم ما نشین ....من برم یه کوچولو استراحت عصر کلی کار دارم
    روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست."
    فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست ."
    گنجشک گفت: " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند .
    خدا گفت: " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. "
    گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
    خدا گفت: " و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی . "
    اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
    نه عزیزدلم براچی بایدقهرباشم نفسم
    من بایدبرم مونایی
    بعدمیبینمت
    بوووووووووووس گنده
    مررررررررررررسی چه گلایی نخیرم من بزرگم و مرد و محکم و قوی و.............................و خشن:D
    تو یه شرکت اسانسوری تو بخش فروشش کار می کنم .هییییی روزگارم بد نیست یه برکتی هست کم و کاستیش شکر ایشالله خودش برکت و بیشتر کنه. فقط دنبال کار بهترم هستم به امید خودش. اخه مرد بدون کار خیلی خوب نیست
    خوبم ابجی دکتر نمی خوام فقط حرف زدم باز یکم کسی متوجه نشد الان باز میشم همون داداش قدیمی غیرتی قبل که همه می فهمیدنش
    خوبم اجی یکم هول هولکی حرفیدم حرفام قاطی شد .اگه خدا بخواد یه روز سفر می کنیم همه ما ادما میریم به ماه . شایدم خورشید انوقت میبینی که داغ و جیز نیست که خیلی هم قشنگ و نورانیه
    چرا نمی فهمی من چی میگم؟ چرا هیشکی خیلی کم می فهمه حرفام رو ؟ تا حالا خورشید و تو دستات گرفته بودی؟
    این خنده رو ببین. دل ادم وا میشه خستگی ها زدوده میشه .اونوقت ادم یه نفس عمیق می کشه و میگه خدایااااا شکررر که میخندن ادما .از این به بعد میای واقعی بخند حتما حتما حتما باشه؟
    خب یه شعر قشنگ پیدا کن بنویس یه عکس روشن و امیدوار کننده بزار اینا خستگی ادم رو در میاره
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا