mona-70
پسندها
1,361

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اجی خانم..............با اجازه من برم...........فردا باید قبل از اذان بیدار بشم............برم کرمانشاه:(
    بعلهههه ی مشت کورو کچل بدتر از خودم...............دلت ب حال خودم نمیسوزه.............ب حال اونا بسوزه:D
    خخخخخخخخ نه خیرم تو دل رحم تر از این حرفایی ک منو لو بدی...............رحمت به بچه های گشنه ام بیاد............:biggrin:
    اصلا کاری نداریم با اینکارا...................مگه پول نفت نبود این یارانه ......ک سرانه هر نفر قرار بود به حسابش ریخته بشه

    مثلا این عدالت بود

    خب حالا این چ معنی میده ک هرکی داره نگیره:surprised:
    :biggrin:

    خخخخخخخخ

    والا کم مونده بود پایین تلویزیون بنویسن قال رسول الله (ع): هرکس یارانه بگیرد حرام است!!:biggrin:
    خواهش

    خخخخخخ چرا همه اینو ازم می پرسن.........:D


    اره چرا ک نه.................حقمه............:cool:

    شورشو دیگه در اوردن........از لجم ثبت نام کردم........:D
    خخخخ همون کار شورایی............یارو میخواست امتیاز اب بگیره درخواست داشت:razz: نمیدونم این روز رو ازشون گرفتن...........ک ساعت 12 شب میان!!

    ایشالا ک خیره..............چشم حتما حتما حتما............
    سلام سلام..............خوبی اجی.........

    ببخشید دم در خونه کارم داشتن!!!!!!

    دیدی مردم چقد بی ملاحظه اند:razz:
    پیغام های صفحه بازدید کنندگان گاهی پیامی ندارن
    فقط گذاشته میشن که باور کنی اونی که فکرشو نمی کنی الان به یادته:gol:
    زیباترین منحنی دنیا لبخند یک دوسته که بی صدا بهت میگه به یادتم
    هوییییییییییییییج
    کدوووووووووووووو
    پیاززززززززززززز
    سیب زیمینییییییییییییی
    همین جام زیر سایه شما پاتو برداری منو میبینی:D
    ب یار میگه منو واسه چی گرفتید ؟
    جناب سروان میگه :
    واسه عرق خوری .
    ترکه میگه :
    پس چرا نمیارید بخوریم
    یارو سوار تاکسی بوده موقعی که میخواسته پیاده بشه راننده بهش میگه: آقا ازون در پیاده شو این ور زن و بچه نشسته.
    یارو میگه نه و هی زنه رو هل میده که پیاده شه.
    راننده شاکی میشه میگه: آقا ازون طرف پیاده شو.
    یارو میگه: ااخه کفشامو موقع سوار شدن اونور در آوردم !
    توی همون شهر ک خودت میدونی:D



    توی یه شهری سینما فیلم شام آخر میگذارد مردم با قابلمه میرن
    یکی میره دزدی ، صاحب خونه پا میشه میگه کیه اون جا ؟ میگه : هیچکی ، گربست ، بعععععع:D
    سه تا دیوانه هم اتاقی بودن - یک روز خبر آوردن که دوتاشون بالا پایین می پرن و میگن که ما سیب زمینی هستیم

    و داریم تو روغن سرخ میشیم و سومی ساکت نشسته !

    رییس بیمارستان هم طبق معمول رفت که این دیوونه رو مرخص کنه.

    پرسید تو چرا با دوستات نیستی ؟ اون هم گفت : آخه من کف ماهیتابه چسبیدم
    نوش جون.............خواهش میکنم شوخی بود

    خو اخه واسه چی دلت گرفته مهربون؟؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا