*mohsen_24
پسندها
6,298

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خو اون روح پليدتو كسي نميشناسه شهاب
    اره ديگه همونو ميگم سوژمون ميپره[IMG]
    شکر خدا مرسی داداش جون سرت شلوغه مزاحمت نمی شم...........
    برنامه دقیق قرارمون رو دقیق بهت اعلام می کنم............
    ها از این لحاظ اره خو راس میگی ما کیو سوژه کنیم
    خو حالا مگه چیه الاف فوقش میری ب کسی نمیگی چرا بابا میترسی بیایم تایلند خونتون؟
    خداروشکر مرسی خدا که محسن رفیخمه هیچشکی منو نمیشناخت [IMG]
    نه ميگم اگ اين دكتر سه هفته نباشه ما به كي بخنديم خو؟؟:d
    نه باو تو از اولشم تو زمین سیر میکردی دیدم دختر همسایه ببیندت جیغ میکشه اخه میدونی ک دخترا از ... میترسن باسه همین منحهدمت (با دو ح ه :دی) کردم
    خو چیکار کنم سخت بود...سازه بتنیی.اوووف ی نصفه روزم وقت داشت..تستیم بود...چجوری آخه!؟ بمب هوا میکردم!!!:redface:
    باشهه
    اصن بیا بزن:cry:
    محسن قرصاتو نخوردی انگار ...خو اگه بخوره ترشی ما سه هفته شاد میشیم و از دپسردگی درمیایم:D
    مهدیه ینی حال کردما الان ذوق مرگ شدم ضایع شدی حالا حال کردی متن شاعرانه رو
    خانومتم میخوای ببری تایلند مقیم بشی تایلندی :D
    اگه یکی منو شناخته باشه اونم تویی خوشالم رفیقی دارم ک منو شناخته
    دهه مهديه يني بايد ترشي بخوري ما سه هفته دپسرده باشيم
    اخه من از کنترل پنل سطر اولشو دیدم گفتم شهاب عخشولانه نمینویسه نگو دری وری بود خیلی ضایعم کردی:D
    اره پاهام سست شد یعنی یهوی از جا بلندش کردم دیگه نمیتونستم رو زمین نگهش دارم برا همین بلندش کردم کوبوندم تو مخت بعدشم مخت ولو شد رو زمین
    :razz:محسن؟ دهن منو وا نکن اسم و فامیل عروس خانمو لو بدم بچه ای باشگاهو بریزم مشهد :)
    دیدم اونجا ب رو خودت نیاوردی بگو بازم خنگ بازی دراوردی هههه...از این دوستانه تر؟
    ها یادته نیگا ب چشام کردی پاهات سست شد داشتی میفتادی من دستتو گرفتم بلندت کردم اشک شوق در چشمانت حلقه زد
    شهاب این چ شعری بود الان متنشو کامل دیدم منو باش دارم ذوق مرگ میشوم :razz: یکم با احساس دوستانه تری مینوشتی:D
    پ ایشالا همیشه ترشی بخوری تا سه هفته بخوابی لااقل از دستت راحت باشیم ما
    من مثه بعضیا N تا یوزر نررم که :cool:
    ن باو ی نیگا تو چشات کردم خودت بودی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا