نقاش این نقاشی آدم عاشق وافسرده اس هستش چون غروبوکشیده ازجدایی میترسه وعاشقه چون اون دتاآدموکشیده
جاده هم نشونه ی مقصده که انتهاش معلوم نیس ینی نمیدونه آخرراهش چی میشه وصال یاجدایی
درخت بی برگ هم ینی ناامیدی وخزان وجدایی واینکه به هیچ امیدداشته باشی وبی ثمرکاریوانجام بدی
یه کلبه ینی تنهایی وخلوت ینی احساس غربت وبی کسی کردن
فقط چمن بدون گل اینم ینی یکنواختی زندگی
بازم بگم؟