نمیدونم والا
ولی الانه پسرا هم کم نمیارن
نمونش داداش من ,از من بیشتر لباس داره,هروقت میخوایم جایی بریم میگه چی بپوشم
وقتی هم بهش پیشنهاد میدی میگه نه اونو که زیاد پوشیدم از اون یکی هم خسته شدم,وای من لباس ندارم!
کلی با مامانم خندیدیم آخه داشتم با آب و تاب مدل لباسمو واسه مامانم توضیح میدادم یهو پام پیچ خورد
منم بیخیال دوباره بقیه حرفمو ادامه دادم
مامانم میگه خوبه از رو هم نمیری
سلام مرسی وقتی با باند بسته اس خوبه ولی وقتی بازش میکنم کلا تعطیل میشم از راه رفتن
نمیدونم باید برم عکس بگیرم ازش یا نه!
ظاهرش مشکلی نداره نه ورم نه کبودی هیچی
هیچی....
مامانم پارچه میخواست باهاش رفتم یه دوری هم زدم خودمم خرید داشتم ولی حوصلشو نداشتم
بماند که پام پیچ خورد به خاطر این پیاده رو های قشنگ ساخت دست شهرداری
یه چیزی بگم بخندی
سر تخصصی بیکار بودم,حساب کردم که جلویی ام باید کد دفترچه اش با من یکی باشه,چندین تا سوال شیمی فیزیک رو از اون زدم بعد که داشتم میرفتم دیدم کدش c بوده
من فکر میکردم فقط A,B داره نمیدونستم c هم هس
سلام مهربون من
33دقیقه پیش رفتی
راستشو بگم؟با توضیحات و رسم شکل؟
راستش برای من که پنج ساله توی یه فاز دیگه بودم و این درسا کاملا فراموشم شده بود سخت بود
ینی دریغ از یک فرمول
ولی زبان و عربی رو بدک نزدم بقیه اش فااااااتحه
فقط وقتی بچه کوشولوها که تند تند به سوالا جواب میدادن رو میدیدم غصه میخوردم که چرا من یادم رفته اینا رو