mohadeseh.anzali
پسندها
3,830

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آره دیگه
    اما الان باز یه خبر بد شنیدم
    من با یکی از دستگاه های دانشگاه برا پروژم کار داشتم الان میگن دانشگاه 20 بعد تعطیله ! برا انتخابات
    دقیقا وقتی داشتم دعوا میکردم خرفت یادم اومد اما باید بشون میگفتم تا بفهمن چی هستن ؟
    با دوستام دعوا کردم
    گفتم بشون که خیلی بی معرفتید
    سلام ممنون
    خیلی بهترم
    الان تو دانشکدم
    امتحان داشتم
    یه کار بد کردم اما سبک شدم
    خواهر بیتابم برا تفاد غذا چیا داریم....بدو بیا ...تفلد تفلد تفلدم موبارک
    نه فدات شم دارم پیدا میکننم .مرسیی عزیزم .خیلی خانمی ...نامزد چه خبر خوبه ..؟
    مرسی پیدا میکنم خودم ..
    پس هنوز ترم پایینی هستی .....:biggrin:
    ترم چندی مگه تو ؟
    میشی ایشالا 17
    استرس نداشته باش عزیزم .امیدت به خدا باشه و خوب ودقیق بخون .خدا پیشته .:smile:
    آره ...چرا که نه ..
    کی از شادی بدش میاد ..
    فقط شب میام .فردا کنکور دارم
    امروز تولد یکی از دوستامه ..
    متن قشنگ میخوام از این مفهومیا ...تو چیزی داری ؟
    عکسای بامزه ای بودن ممنون
    گفتم که با گوشی اومدم سخته صفحه عوض کنم!
    چشم سعیمو میکنم گریه نکنم!
    اما کار دیگه ای هم نیس
    فردا یه امتحان سخت دارم با یه استاد که دوس نداره کسی پاس شه!
    اشتباه ترم آخری اینو اضافه برداشتم حذفش نمیکنن بدام میگن ترم آخری نمیشه!:-D:-D:-Dباید الکی امتحان بدم
    اعصاب خوندنشو ندارم
    4تا اختیاری دارم این ترم که یکیش اضافس معلوم نیس کدومشا
    اینجوری که تو میگی ......بیس در کار نیس .........پس شکممو صابون نزنم .....
    عب نداره ..منم بعضی در سام اینطوری بود ......بعدا میگی حرص چی رو میخوردم ..مهم قبولیه ناناز .......حالا چه 12 باشه چه 20 آخرش قبولی با قبولیشهم خوشحالی ....فقط در یه حال دلت میسوزه بخونی ونشه ..
    مرسی جیگر منم خوبم ..
    یونی خوبه ..امتحانا چطور بوده تا حالا ؟
    خوب بوده ؟
    باید فقط بیس بگیری ها .....
    دوستای من همه زرنگن .:D
    ماجرا فک نکردن نیس
    از یه سمت از ترم 3 از رفیقام بی معرفتی دیدم (رفطقایی که اینجا رفیق شدیم)
    به ظاهر رفیقا خیلی هم رفیقا اما وقتی رفتارشونو دقت میکنی میخوان سر به تنت نباشه
    از ترم 3 ازشون کم کم جدا شدم
    از اون سمت دنبال دوس دختر نرفتم چون دوس نداشتم کسی رو به بازی بگیرمو دلشو بشکونم
    آخه دخترای اینجا مناسب ازدواج نیسن!یا تهرانین و مغرور و هفت خطه یا مدلای دیگش کویریاشم که خشکن همشون و تعصبی و ...
    حالا موندم تنها
    به گریه عادت کردم!بعضی وقتا نمیفهمم برا چی گریم گرفت
    غم تنهایی پیرم کرده
    از یه سمت موهام ریخت الا میبینم تقریبا خیلی از اونایی که باقی مونده سفید شده اونم تو سن 23سالگی
    یعنی نتیجه میگرم بعد اینم تنهام چون کسی حاضر نمیشه با چنین شخصی ازدواج کنه
    نمیدونم به خودم بخندم یا به حالم گریه کنم!!
    از آهنگ خسته شدم همه الان از تنهایی میخونن
    قدم زدن؟سمنان یعنی شهر مرده ها هیچی نداره
    نه کوهی نه رودخونه ای نه جنگلی نه...
    چنتا خیابون وپارک داره که اونم تو این آفتاب بعدش باید برم بیمارستان
    شباهم که میرم بیرون(اینجا شهر دانشجوییه)همه دختر پسرا ریختن بیرون این به اون تیکه میندازه و...
    دخترای بدبختم که تا ساعت 9.5باید برگردن خوابگاه تا اون موقع مسخره بازیاشونو درمیارن خسته شدم از بس این صحنه ها رو دیدم
    زندگی تو این شهر لعنتی برام جهنم شده
    بیخیال باز اشکم در اومد
    بای
    سلام
    بد جوری دلم گرفته
    حوصله هیچیرو ندارم
    گشنمه اما حوصله غذا خوردن ندارم
    نمیدونم چمه !هیشکی نیس باش بحرفم
    با گوشی آن شدم باشگاه برام سخته خیلی
    این میلمهf.kazemi.t@gmail.com
    اگه دوس داشتی میل بدی بحرفیم خوشحال میشم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا