من این رشته رو خیلی دوست دارم ولی اومدنم تو این رشته خیلی اتفاقی بود
منو مامی یه روز رفتیم هنرستان واسه ثبت نام(البته علی رغم میل مامی که به زور می خواست بفرستم رشته انسانی که من متنفر بودم) که یکی از دبیرهای رشته متالورژی اونجا بود از این رشته واسم صحبت کرد منم خوشم اومد برای فرار از انسانی...
سال اول بود که یکی از بچه ها موقع گذاشتن دود کش کوره زمینی افتاد تو کوره ای که تازه 10 دقیقه بود خاموش کرده بودیم حالا ما مونده بودیم بخندیم یا اون بدبختو در بیاریم