Recent content by melika

عاشقم عاشق ستاره صبح عاشق ابرهاي سرگردان عاشق روزهاي باراني عاشق هر چه نام توست بر آن.

سميه جان توي اين كار تنها جنبه اي كه خيلي كم بهش توجه مي شه جنبه تزييني اونه. بيشتر روي كيفيت كار مي كنيم. مقاومت در برابر اتلاف حرارت، نفوذ آب و شايد حتي در برابر لرزش.

مخصوصا شما که توی باشگاه تشریف دارید ؟!!! از توجهتون ممنونم.

سلام نيما جان از اينكه دير جوابتو مي دم متاسفم. ولي چيزي كه اسمش رو ميذاريم كاغذ ديواري جاي ديوار رو نمي گيره.در ضمن همه ي خونه هاي موجود توي كشور كه با اين ديوار هاي پيش ساخته ساخته نشدن .البته چيزي كه مي سازيم بيشتر جنبه علمي داره تا توليدي.ماده اي كه مي سازيم كيفيت بالايي داره و مي شه بعدها...

عاليه . اطلاعاتتون مطمئنا خيلي كمك مي كنه. فعلا از همياريتون تشكر مي كنم.

واقعا ازدواج نكردن بعد مرگ همسر اسمش وفاداريه؟!!! راستش ما ايروني ها معمولا وقتي كسي رو از دست مي ديم قدرش رو ميدونيم. توي مصر باستان،در زمان پادشاهي فرعون ششم(اخناتون) مرگ اونقدر جا افتاده بود كه هيچ كس از غيبت طولاني مدت فردي متعجب نمي شد و هيچ كس از مرگ كسي غمگين نمي شد. درسته كه من هم معتقدم...

سلام بهتاش جان درسته مي گم كاغذ ديواري سراميكي ولي منظور از سراميك صرفا جنس اون نيست.بلكه كاغذ ديواري كه با خاصيت هاي سراميك درست مثل كاغذ ديواري هاي عادي كار ميكنه. راهنماي پرو‍‍ژه پروفسور نجف پور هستند كه اصولا مي شه رو موضوعاتشون حساب كرد. البته اگه موفق بشيم. از كمكتون هم واقعا ممنونم.

كمك براي توليد كاغذ ديواري سراميكي كمك براي توليد كاغذ ديواري سراميكي سلام سال نو همگي مبارك.مي دونم كم كاري كردم، خيلي وقته به باشگاه سر نزدم. راستش مدتيه شروع به تحقيقات در مورد ساخت كاغذ ديواري كرديم. يه جور كاغذ ديواري كه مثل سراميك در مقابل آب غير قابل نفوذ باشه و مقاومت حرارتي داشته...

حرف جالبيه!منم مشتاقم بدونم.

آره خب ما هم اينكارو بارها امتحان كرديم ولي هيچ خبري نشد ! بيشتر براي ترسوندن وروديهاي جديد اين كارو تكرار مي كرديم و هر بار بيشتر مطمئن مي شديم كه خبري نيست.

دوستان منع كنندم كه چرا دل به تو دادم بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي!

كاش مي شد نقش محبتش را در ديداري خلاصه كرد كه حقت نيست ولي به تو تعلق مي گيرد. در محبتي كه ...

حق بدست دل من عشق ويا زيبائيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مرد عشق هستم و بازنده ميدان بودم من كه در بحبوحه ها شيرتر از آن بودم آسمان بار امانت نتوانست كشيد من كشيدم به همان جرم كه انسان بودم هر غزل را كه نگفتم به تو دادم اما آخرين لحظه از اين كار پشيمان بودم با عيار چه كسي جنس مرا سنجيدي؟؟؟ كه چنين بيخود و بي ارزش و ارزان بودم!!!

مي شه خدا رو توي دستاي ترك خورده ي كودكي نقاشي كشيد كه با هر زخم جديد خداوند را به گونه اي نو ستايش مي كند. چيزي كه من ديروز در ميان چشمان كوچكش خواندم جز مهرباني نبود.