MEHRNOOSH.D
پسندها
2,144

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
    بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
    نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
    سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
    عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
    من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
    دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
    وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
    اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
    شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
    ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
    ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
    اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
    در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
    در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
    خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
    شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
    این سفر راه قیامت میروی تنها چرا


    شهریار
    سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
    خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
    نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
    طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
    طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
    آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟
    طالع تیره ام از روز ازل روشن بود

    فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
    من که دریا دریا غرق کف دستم بود
    حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
    گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
    دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
    آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
    ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا






    قیصر امین پور
    آمــــد امّــــا در نگــــاهـــش آن نــوازش هــا نبود ----- چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود
    نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شـسـته بود ----- عکـس شیدایی ، در آن آیینه ی سـیما نبود
    لب،همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت-----دل همان دل بود ، امّـا مسـت و بی پــروا نبود
    در دل بیزار خود جز بیم رســــــــوایی نداشـــــت ----- گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسـوا نبود
    در نگاه ســــــرد او غــــوغــای دل خــاموش بود ----- برق چشمش را ،نشان ، از آتش سـودا نبود
    دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف-----گوهر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود

    شهریار
    با اجازت من برم خوشحال شدم از آشناییت:)
    بای
    مـن كـه مشغولم بكاردل ، چه تدبیری مرا
    منكــــه بیــــزارم ز كــــارگــل ، چه تزویری مرا
    منكه سیرابم چنین از چشمه ی جوشان عشق
    خلق اگــــر با مــن نمی جوشد ، چـه تاثیری مرا
    منكـــه با چشــــم حقارت عالمی را بنگــــــرم
    سنگ اگر بر سر بكوبندم ، چه تاثیری مرا...




    رحیم معینی كرمانشاهی
    یدونه ت اضافه گذاشتم. منشورم امتحاناتم بود:)
    خبر خیر سلامتی.
    امتحانتم که دیروز تموم شد.
    خواب دیدم کــه تو می آمدی و دل می رفت
    محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت:
    یک نفر مثل پـــــری یک دو نظر آمد و رفت
    با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت
    خنده زد کوچه به دنبال تبسم افتاد
    باز دنبال جگر گوشه ی مــردم افتاد
    “آخــــــرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد
    یک شبه یک شبه دیوانه چشمان که شد”
    تا غــزل هست دل غمزده ات مال من است
    من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است
    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
    آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
    خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
    کس نمی​گوید که یاری داشت حق دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
    لعلی از کان مروت برنیامد سال​هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد...

    حافظ
    کتابه چاپ نشده ولی به گوگولی بودن تو شکی نیست:D
    فقط همین جا میای؟
    فروم دیگه ای نیستی؟
    کدوم کتابش؟
    ربطی به احکام نداره.
    مگه تمام نوشته های مطهری درباره احکام هستش!
    بهت توصیه میکنم کتاب های مطهری را مطالعه کن. در عین مفید بودن بسیار ساده است.
    حداقل داستان و راستانش را بخون.
    مطمئن از این کتاب داستان و راستانش خوشت میاد.
    البته هر طور که خوت مایل هستی.
    چونکه سلیقه ها بسیار متفاوت هستش.
    درسته منظور بنده هم میانگین بود.
    من دارم الان کتاب اخلاق جنسی شهید مطهری را مطالعه میکنم.
    بسیار کتاب خوبیه.
    کار بسیار خوبی میکنی. با اینکار در زمینه رشته تحصیلی ات موفق تر خواهی شد.
    روزی چند ساعت مطالعه میکنی؟
    بسیار زیباست.
    اهل مطالعه هستی؟
    منظورم کتاب های غیر درسی هستش.
    بیشتر چه کتاب های میخونی؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا