دلم گرفته ......شايد خيلی خنده داره ! گاهی چقدر دلت میگیره ..چقدر دلت میخواد با یکی حرف بزنی ...با یه دوست و انگاری تا اشکات نریزن آروم نمی شی.. این قطره های اشک به این کوچیکی مگه چقد ر سنگینی دارن که بعد از ریختن این قدر سبک میشی .. دلی که تو باهاش خيلی کارا کردی ...دلی که خيلی ها مثل يه رهگذر بی احساس ازش عبور می کنن! بعضی ها يه يادگاری از خودشون توی دل آدما می نويسند که هر وقت می خونيشون نميدونی چرا...ولی اشکت درمياد....حالا که دلتنگی داره رفيق تنهاييم ميشه ......کوچه ها نارفيق شدن ! وقتی که از روی دلتنگی بيای که بنويسی و تموم کلمه هات مثل همون شقايقت که پرپر شد تو کوير ...توی ذهنت سرگردون بشن ...