از وقتی مجید در میان بهت همگان (حتی خانم هما) از امضای رساله ی ما سر باز زد، دچار تشویش و اضطراب شدم.. نمیدونم تکلیفش چی میشه.. اگه بخواد خودشو بزنه به کوچه علی چپ و بخواد با اسگول بازی اجازه دفاع توی تابستون به ما نده چی؟ خیلی می ترسم حمید.. خودت که می دونی کارای اینا حساب کتاب نداره.. از طرفی همگروهیمو که می شناسی.. خیلی تنهام حمید.. باید خودن دست به کار شم یه خاکی تو سرم بریزم.. به خدا انقد انگیزه داشتم واسه اینکه یه طرح عالی یزنم.. اما نمیدونم عقوبت کدام گناهم رو پس میدم که همگروهیم شده مهتی استادم شده مجید.. تو میگی چی کار کنم؟